داستان طلاق نسترن؛ از مشکلات خانوادگی تا تصمیم نهایی
نسترن تصمیم به پایان دادن به زندگی مشترک خود گرفته است. او سه سال پس از ازدواج با پسرخالهاش به این نتیجه رسیده و از این ازدواج ابراز ندامت میکند.
چرا تصمیم به طلاق گرفتی؟
دیگر نمیتوانم با شوهرم زندگی کنم. زندگی من و مصطفی بر روابط فامیل تأثیر گذاشته و بسیاری از آنها با هم قهر هستند. این وضعیت قابل تحمل نیست و ما باید تغییراتی ایجاد کنیم. به همین دلیل تصمیم به طلاق گرفتم.
چرا این اتفاق افتاده است؟
چون مصطفی به خاطر خواستههای مادرش با من ازدواج کرد و ما بر اساس توافق مادرانمان به هم رسیدیم. متوجه شدم که او با زنان دیگر رابطه دارد. وقتی این موضوع را با خالهام در میان گذاشتم، او گفت که باید تحمل کنم و این وضعیت میگذرد!
یعنی خالهات از رفتارهای پسرش خبر داشت؟
خانواده مصطفی ثروتمند هستند و خالهام به او اجازه داده بود تا زندگیاش را مطابق میل خودش پیش ببرد. به همین دلیل، مصطفی هم به لجبازی پرداخته و من را اذیت میکرد.
با شوهرت صحبت کردی؟
بله، بارها صحبت کردیم. به او گفتم که اگرچه ازدواج ما به اجبار بوده، اما او با توهین با من برخورد میکند و چند بار هم گفت که اگر شخصیت داشتی، در این خانه نمیماندی.
چه اتفاقی باعث شد تصمیم به طلاق بگیری؟
تحمل این شرایط غیرممکن است. من آدم بیشخصیتی نیستم که مصطفی به من توهین کند و من سکوت کنم. این وضعیت دیگر قابل ادامه نیست.
خانوادهات راضی به طلاق هستند؟
زندگی خانواده ما به هم ریخته است. پدرم و شوهر خالهام با هم دعوا کردهاند و برادرانم با مصطفی مشکل دارند. یکی از دخترخالههایم که همسر پسرعمویم است، تحت تأثیر این وضعیت قرار گرفته است. اکنون که مصطفی نمیتواند به مادرش نه بگوید، من هم به کل فامیل نه میگویم.
قبل از ازدواج از شرایط مطلع بودی؟
میدانستم که خالهام من را به او پیشنهاد داده، اما نمیدانستم که مصطفی با این ازدواج مخالف است. او هیچوقت چیزی به من نگفت.
حالا مصطفی راضی به طلاق است؟
او هنوز باورش نمیشود. فکر میکند که میخواهم او را بترسانم، اما ما به جلسات مشاوره رفتیم و برگه عدم تفاهم هم صادر شده است. فقط باقیمانده تشکیل جلسه و صدور رأی است که به زودی انجام میشود.
بعد از طلاق چه میکنی؟
به خیلی چیزها فکر کردهام. قصد دارم برای مدتی از ایران بروم تا اوضاع آرام شود و بعد دوباره برگردم.