ماجرای عجیب دختر فراری که دوست داشت خفن به نظر بیاید
ظاهر متفاوت، رفتارهای غیرمعمول و خیابانگردیهایی که بهظاهر سرگرمکننده بودند، سرنوشت دختری جوان را به مسیری پر از آسیبهای روحی و اجتماعی کشاند.

دختر ۲۰ سالهای که از اتباع افغانستان است و قرار است با پیگیریهای قانونی و دریافت خدمات مشاورهای به آغوش خانوادهاش بازگردد، در گفتوگو با مشاوران از تجربههای تلخ و آسیبزای زندگیاش گفت. او درباره گذشته خود اینگونه توضیح میدهد: «آخرین فرزند از یک خانواده ۱۰ نفره هستم. چند سال پیش همراه خانوادهام به ایران مهاجرت کردیم. پدرم در یک کارگاه مشغول کار بود و تنها هفتهای یکبار او را در خانه میدیدیم.»
او با اشاره به فضای پرتنش خانه و روابط خانوادگی نامناسب، ادامه داد: «رابطه من با خانوادهام بهشدت متشنج بود. هر وقت رفتاری متفاوت نشان میدادم، به چشم یک بچه بیفکر به من نگاه میکردند و با تحقیر پاسخ میدادند. اغلب با برادرانم درگیر بودم، دعواهایمان به کتککاری میکشید. چندین بار از آنها کتک خوردم ولی هیچوقت پدر و مادرم واکنشی نشان ندادند. حتی گاهی احساس میکردم از رفتار برادرانم حمایت میکنند.»
او در بخشی دیگر از صحبتهایش از مسیر غلطی میگوید که برای جلب توجه یا شاید اثبات «خفن» بودنش انتخاب کرده بود: «خیابانگردیها شروع همه چیز بود. آنجا بود که با مشروب و سیگار آشنا شدم. برای اینکه در چشم دیگران دختر متفاوتی به نظر برسم، به سراغ لباسها و ظاهرهای عجیبوغریب رفتم و سعی میکردم خلاف جریان عرف رفتار کنم.»
این دختر جوان اکنون با کمک مشاوران و حمایتهای قانونی در حال طی کردن روند بازگشت به زندگی خانوادگی و اجتماعی است. ماجرای او نمونهای تلخ از تأثیرات روابط نادرست درون خانواده، کمتوجهی به نیازهای روانی جوانان و آسیبهای ناشی از بیتوجهی به سلامت روانی در جامعه است.
این روایت نشان میدهد که گاهی پشت رفتارهای ظاهراً عجیب جوانان، زخمهایی پنهان است که بدون شنیدن و فهمیدنشان نمیتوان درمانی برای آنها یافت.