نامادری دختر جوان را لو داد
: یک دختر ۱۶ ساله با همدستی دوست پسرش خانه خالهاش را به سرقت برد، اما نامادریاش با شنیدن گفتوگوی تلفنی او، راز این سرقت را فاش کرد و مسیر تحقیقات پلیس را تغییر داد.

به گزارش مشرق، چندی پیش یک مرد طلافروش با تماس اضطراری به پلیس از سرقت خانهاش خبر داد و گفت: «شب در خانه مادرزنم میهمان بودیم، اما وقتی برگشتیم، با در تخریبشده خانه و سرقت حدود ۴ میلیارد تومان طلا، سکه و دلار از گاوصندوق روبهرو شدیم.»
سارقین آشنا به خانه
تحقیقات پلیس با ثبت شکایت مرد طلافروش آغاز شد و بررسی دوربینها نشان داد دو نفر نقابدار با لباس مشکی کامل، سناریوی سرقت را اجرا کردهاند. ظاهر یکی از سارقین نشان میداد که ممکن است زن باشد. بررسی خانه نیز مشخص کرد که سارقین با کلید وارد شدهاند اما برای فریب مأموران، قفل در را تخریب کردهاند. این شواهد احتمال دست داشتن آشنا در سرقت را تقویت کرد.
نامادری و سرنخ کلیدی
چند هفته بعد، زن جوانی به پلیس مراجعه کرد و گفت: «فکر میکنم سارق خانه خواهرم را شناسایی کردهام.» او ادامه داد: «چند سال قبل با مردی ازدواج کردم که از ازدواج اولش دختر دارد. همیشه با هم اختلاف داشتیم. دیروز که در خانه مشغول کار بودم، صدای فریاد او را شنیدم که با تلفن صحبت میکرد. وقتی نزدیک در رفتم، شنیدم میگوید:
«باید سهم مرا بدهی، من نقشه سرقت از خانه زهره را کشیدم و همه کارها را من انجام دادم؛ حالا طلاها و دلارها را برداشتی و میخواهی مرا دور بزنی؟»
با شنیدن نام خواهرش و یادآوری سرقت چند هفته قبل، کنجکاو شد و این اطلاعات را در اختیار پلیس گذاشت.
اعتراف دختر نوجوان و همدستش
با پیگیریهای پلیس، دختر ۱۶ ساله دستگیر شد و اعتراف کرد که با کمک پسری به نام نیما سرقت را انجام داده است. نیما، ۲۲ ساله، نیز بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد.
المیرا، دختر ۱۶ ساله، درباره انگیزه خود توضیح داد: «مدتی قبل در فضای مجازی با نیما آشنا شدم و تصمیم داشتیم ازدواج کنیم. هدفم از این ازدواج دور شدن از نامادریام بود.»
وی در پاسخ به سؤال پلیس درباره مشکلاتش با نامادری گفت: «او جای مادرم را گرفته بود و باعث طلاق پدر و مادرم شد؛ بنابراین از او متنفر بودم.»
در مورد سرقت نیز المیرا افزود: «کینه داشتم اما هدف اصلی پول بود. شوهر خالهام ثروتمند است و میخواستم با این پول ازدواج کنم و از خانه بیرون بروم.»
وی درباره نحوه دسترسی به کلید خانه توضیح داد: «از کیف دختر خالهام برداشتم و شبی که خانه خالی بود با نیما راهی سرقت شدیم.»
دعوای این دختر با نیما نیز منجر به برملا شدن سرقت شد: «نیما همه طلاها و دلارها را برداشت و اگر خیانت نکرده بود، راز این سرقت فاش نمیشد.»