عروس ۳۲ ساله، اولین تجربه سرقت؛ داستانی از زندگی در جنوب تهران
در یک پرونده جنایی جالب، عروس و مادرشوهر ۳۲ سالهاش که به سرقت از مغازهها در جنوب تهران مشغول بودند، دستگیر شدند.
این دو زن به طور متناوب از مغازهها سرقت کرده بودند و به نظر میرسید که در این کار ماهر شدهاند. گفتوگوی جامجم با عروس خانواده، فرشته، را در ادامه میخوانید.
خودت را معرفی کن: من فرشته هستم، ۳۲ ساله.
سابقهدار هستی؟ خیر، این اولین بار است که دستگیر میشوم.
چرا به سرقت روی آوردی؟ شوهرم معتاد و بیکار است. مادر شوهرم پیشنهاد داد که از مغازهها سرقت کنیم تا خرج خودمان را در بیاوریم. او میگفت که هیچکس به ما شک نخواهد کرد و من هم فریب حرفهایش را خوردم و به او پیوستم.
چگونه سرقت میکردید؟ ما دو نفر به داخل مغازه میرفتیم. من سعی میکردم توجه فروشنده را جلب کنم و مادرشوهرم اجناس باارزش را زیر چادرش پنهان میکرد و بعد از مغازه خارج میشدیم.
چند فقره سرقت انجام دادید؟ حدود ۲۰ سرقت از مغازههای لوازم خانگی داشتیم.
بیشتر چه چیزی سرقت میکردید؟ چندین بار به یک مغازه ظروف مسی در جوادیه رفتیم و ظرفهای گرانقیمت آنجا را دزدیدیم. همچنین به مغازههای لوازم برقی هم سر میزدیم و اجناسی مثل اتو و جاروبرقی که قابل سرقت بود را برمیداشتیم.
چگونه جاروبرقی را سرقت میکردید؟ به همان شیوهای که گفتم. مادرشوهرم در این کار بسیار ماهر بود و کسی شک نمیکرد.
با اموال سرقتی چه میکردید؟ مادرشوهرم اموال را به یک مالخر میفروخت.
چقدر از سرقتها به دست آوردید؟ حدود ۴۰۰ میلیون تومان از فروش به مالخر به دست آوردیم.
چرا به سرقتها ادامه میدادید؟ چون پول خوبی به دست میآوردیم و به نظر میرسید که به راحتی دستگیر نمیشویم. این کار برای ما دردسری نداشت.
چگونه دستگیر شدید؟ ما دوبار از یک مغازه ظروف مسی سرقت کرده بودیم و نمیدانستیم که صاحب مغازه با استفاده از دوربین ما را شناسایی کرده است. در آخرین بار که به آنجا رفتیم، او با پلیس تماس گرفت و مأموران ما را دستگیر کردند. مادرشوهرم ظرف مسی را زیر چادرش پنهان کرده بود که دیگر راهی برای انکار باقی نمانده بود.