خبرهای داغ
کدخبر: ۵۰۷۸
تاریخ خبر:

توضیحات قاتل مهرداد نیویورک درباره قتل او: از او دست خط گرفتیم و خفه‌اش کردیم

یکی از قاتلان اجیر شده، که در پرونده قتل خواننده لس‌آنجلسی دخیل است، جزئیات تکان‌دهنده‌ای از نقشه ربایش و جنایتی که منجر به قتل مهرداد نیویورک شد، افشا کرد. این فرد به خبرنگاران گفت که ابتدا قصد آدم‌ربایی داشتند، اما شرایط به گونه‌ای پیش رفت که قتل فاجعه‌بار رقم خورد.

توضیحات قاتل مهرداد نیویورک درباره قتل او: از او دست خط گرفتیم و خفه‌اش کردیم

در گفت‌وگوی جدید با یکی از قاتلان اجیر شده، او از جزئیات تکان‌دهنده‌ای پرده برداشت که نشان می‌دهد ربایش خواننده لس‌آنجلسی به قتل دردناک تبدیل شد. به گفته او، نقشه اولیه ربودن مهرداد نیویورک و تصاحب اموالش بود، اما در نهایت این نقشه به یک تراژدی خونین تبدیل شد.

یکی از قاتلان اجیره شده مدعی است که در نقش مامور سراغ خواننده لس‌آنجلسی رفته و او را ربوده تا به قتل برساند. گفت‌وگو با او را به نقل از مشرق بخوانید.

مقتول را می‌شناختی؟

نه. اصلا خبر نداشتم که خواننده است. من سر دفتر را می شناختم. او سراغم آمد و خواست به همراه مردی به نام شاهرخ، مهرداد را ربوده و به دفترخانه‌اش در غرب تهران ببریم. من به خاطر پول خوبی که پیشنهاد کرده بود، قبول کردم.

مهرداد نیویورک

یعنی خبر نداشتی که برای آدمکشی، اجیر شده‌ای؟

نه. قرار بود ما آدم‌ربایی کنیم نه جنایت. سرایدار خانه مقتول می‌گفت که دختری به نام النا دارد که مقتول به او قول ازدواج داده بود. اما ناگهان زده بود زیر قولش و به النا گفته بود که تو به اندازه کافی زیبا نیستی. ظاهرا مقتول می‌خواسته با دختری زیبا ازدواج کند و ۲۰ فرزند داشته باشد. سرایدار هم وقتی متوجه شده که مهرداد قرار نیست با دختر او ازدواج کند و با دختری به نام سارا ازدواج کرده و قرار است اموال مهرداد از دست خانواده آنها خارج شود، با همدستی سردفتر تصمیم گرفته بودند مهرداد را گروگان گرفته و بخشی از اموالش را تصاحب کنند.

پس چه اتفاقی رخ داد که نقشه گروگانگیری تبدیل به جنایت شد؟

النا، دختر سرایدار از رفت و آمدهای مهرداد خبر داشت. او به ما گفت که او در شمال است. من هم به همراه جوانی به نام شاهرخ رفتیم به ویلای مهرداد در شمال. من به عنوان مامور وارد شدم و با تزریق آمپول بیهوشی، او را بیهوش کردم. سپس با کمک شاهرخ، مهرداد را ربودیم و به تهران انتقالش دادیم. او را به دفترخانه بردیم. تقریبا ۱۰ روز در آنجا گروگان بود. در این مدت او را شکنجه کرده و مجبورش کردیم که اسناد خانه‌اش را به نام سردفتر منتقل کند. از او اقرار نامه و دست خط گرفتیم و او هم از ترس جانش تسلیم شد. اما بعد ترسیدیم که اگر آزادش کنیم، ما را لو بدهد. به همین دلیل او را خفه کردیم و جسد مثله شده‌اش را در اطراف دماوند آتش زدیم تا شناسایی نشود.

copied
ارسال نظر
 
  • پربیننده‌ترین‌ها

  • پربحث‌ترین‌ها

وب گردی

    دیگر رسانه ها

    ×

    برای حمایت ما لطفا روی یکی از تبلیغات کلیک کنید

    کلیک