کدخبر: ۵۲۴۶
تاریخ خبر:

گروگانگیر افغانستانی: هرکسی که فکر می‌کردیم پولدار است را گروگان می‌گرفتیم

یک تبعه افغانستانی به نام نظیف که به همراه پنج همدست خود در تهران اقدام به گروگان‌گیری از هم‌وطنانش برای باج‌گیری می‌کرد، دستگیر شد. او در گفت‌وگویی به تشریح جزئیات این گروگان‌گیری‌ها و نحوه اجرای نقشه‌هایش پرداخت.

گروگانگیر افغانستانی: هرکسی که فکر می‌کردیم پولدار است را گروگان می‌گرفتیم

نظیف، مهاجری غیرقانونی از افغانستان، با تشکیل گروهی شش‌نفره، سناریوی گروگان‌گیری از اتباع افغانستانی در تهران را طراحی و اجرا می‌کرد. او و همدستانش با شناسایی افراد متمول یا وابسته به خانواده‌های تجار افغان، آن‌ها را هدف قرار داده و با استفاده از روش‌هایی مانند جعل هویت مأمور، اقدام به ربودن طعمه‌های خود می‌کردند. در آخرین مورد، گروگان‌گیری آن‌ها که هشت روز به طول انجامید، با دستگیری نظیف و هم‌دستانش پایان یافت.

این متهم در گفت‌وگویی درباره جزییات گروگانگیرهای خود و همدستانش توضیح می‌دهد.

چه می‌شد که افرادی از هموطنان خود را برای گروگانگیری انتخاب می‌کردید؟

هروقت تصور می کردیم فردی وضع مالی خوبی دارد و از خانواده تاجر یا پولداری است او را گروگان می‌گرفتیم. حتی بررسی می‌کردیم افرادی را که برای تجارت به ایران آمده بودند را شناسایی کنیم. گاهی هم با یکی از دوستانش حرف می‌زدیم و بعد که گمان ما را تایید می‌کرد و شماره تلفن و محل زندگی‌اش را گیر می‌آوردیم.

اما در مورد آخر طعمه شما اینطور نبود؟

حافظ به عنوان کارگر در ساختمانی در غرب تهران کار می‌کرد و ما از این ماجرا بی‌اطلاع بودیم.

چند وقت قبل تصمیم به ربودن حافظ گرفتید؟

یک هفته قبل از آدم‌ربایی نقشه دزدیدن او را کشیدیم و هشت روز هم حافظ گروگان ما بود که دستگیر شدیم.

خانه‌ای که گروگان آخرتان را در آن نگه داشته بودید ، چطور فراهم کرده بودید؟

خانه مال مرد ایرانی بود که در بازار تهران کار می‌کرد. ما برای او باربری می‌کردیم و در خانه‌اش هم ساکن بودیم.

چطور به ایران آمده‌اید؟

ما غیر قانونی هستیم و مرد ایرانی هم غیرقانونی به ما محل سکونت داد.

نقشه گروگانگیری چطور بود؟

من به همراه یکی از همدستانم سوار دو موتورسیکلت، به سراغ حافظ رفتیم و خودمان را مامور معرفی کردیم. گاز اشک آور و باتوم و برگه‌ای جعلی که نشان می داد مامور هستیم را به او نشان دادیم. حافظ هم تصور کرد واقعا مامور هستیم و ترک موتور من نشست و نفر دیگر هم ما را اسکورت کرد تا به خانه‌ای که محل حبس و اسارت حافظ بود رسیدیم.

copied
ارسال نظر
 
  • پربیننده‌ترین‌ها

  • پربحث‌ترین‌ها

وب گردی

    دیگر رسانه ها

    ×

    برای حمایت ما لطفا روی یکی از تبلیغات کلیک کنید

    کلیک