نقدی بر مست عشق؛ چرا مست عشق نتوانست موفق شود؟
فیلم مست عشق آخرین اثر حسن فتحی، که کارنامهای طولانی در ساخت آثار تاریخی دارد، نتوانست موفقیتهای پیشین او را تکرار کند و به یکی از شکستهای بزرگ او بدل شد.
فیلم مست عشق به رابطه پرفراز و نشیب شمس تبریزی و مولانا میپردازد، نه در قصهپردازی و نه در اجرا، نتوانسته عمق پیچیده و معنوی این ارتباط عرفانی را بهخوبی بازنمایی کند.
حسن فتحی در طول فعالیت هنریاش توانسته با ساخت آثاری همچون پهلوانان نمیمیرند، شب دهم و سریال محبوب شهرزاد، مخاطبان زیادی را جذب کند. این آثار با بهرهگیری از داستانهای تاریخی و دراماتیک، او را به کارگردانی توانمند در بازآفرینی موقعیتهای تاریخی و روایات عرفانی تبدیل کردهاند. سریال روشنتر از خاموشی نیز نمونهای دیگر از توانایی فتحی در نمایش زندگی یکی از فیلسوفان بزرگ ایران، ملاصدرا، بود و توانست مضامین عرفانی و تحولات تاریخی را در یک درام تلویزیونی به تصویر بکشد.
همین سابقه موفقیتآمیز، توقعات از فیلم مست عشق را بالا برده بود؛ اثری که داستان رابطه شمس و مولانا را از زاویهای عاشقانه و پرتعلیق دنبال میکند. اما این اثر نتوانست انتظارات را برآورده سازد. داستان فیلم با تعلیق پیدا کردن قاتل شمس آغاز میشود؛ روایتی که بهزودی در میانه راه کنار گذاشته میشود و بهجای آن، فتحی بیشتر بر روابط عاشقانه شمس و کیمیا خاتون تمرکز میکند؛ روایتی که برخی منتقدان آن را نادرست و سطحی میدانند.
پرداخت به عشق در این فیلم بهجای تعمیق، آن را به سطح داستانهای عاشقانه متداول تنزل داده است، و همین امر باعث شده که محور اصلی فیلم – یعنی رابطه عرفانی و پیچیده شمس و مولانا – در حاشیه قرار بگیرد. بهعلاوه، استفاده از مضامین عرفانی در سینما کار دشواری است؛ زیرا سینما بهعنوان یک رسانه تصویری، اجازه تخیل و تأمل عمیق را به تماشاگر نمیدهد. به همین دلیل، در مست عشق تلاش برای نمایش عرفان بیشتر به سوءبرداشتهایی منجر میشود که نهتنها عمق داستان را نمیرساند، بلکه تماشاگر را نیز گیج و خسته میکند.
مست عشق در نهایت به اثری با کیفیت پایین و داستانی غیرجذاب تبدیل شده که بهجای محتوای خود، بیشتر به واسطه حواشی و مخالفتهایی که با آن صورت گرفت، مورد توجه قرار گرفته است.