کدخبر: ۲۷۱۱۰
تاریخ خبر:

سقوط صابر کاظمی: وقتی ستاره تیم ملی را زمین زدند!

ماجرای محرومیت و سقوط ناگهانی صابر کاظمی، ستاره جوان والیبال ایران، یکی از تلخ‌ترین روایت‌های سال‌های اخیر ورزش کشور است.

سقوط صابر کاظمی: وقتی ستاره تیم ملی را زمین زدند!

صبح بیستم مرداد ۱۴۰۳، جلسه‌ای در فدراسیون والیبال برگزار شد؛ جلسه‌ای که شاید بتوان آن را نقطه‌ی عطف سرنوشت یکی از بااستعدادترین بازیکنان نسل جدید والیبال ایران دانست. کمیته‌ی انضباطی تشکیل شده بود تا درباره بازیکنی تصمیم بگیرد که بدون اطلاع قبلی، در تمرینات تیم ملی حضور پیدا نکرده بود. نام آن بازیکن، صابر کاظمی بود؛ پشت خط‌زن جوان، پرتلاش و جسوری که بارها برای تیم ملی، حتی در روزهای مصدومیت، به میدان رفته بود.

در جلسه، صابر از دلایل غیبت خود گفت؛ از بیماری پدرش، از شرایط سخت خانوادگی و فشارهایی که تحملشان برایش دشوار بود. اما اعضای کمیته دفاع او را قانع‌کننده ندانستند و بر پایه آیین‌نامه، رأی به دو سال محرومیت کامل از تمام رقابت‌های داخلی و بین‌المللی دادند؛ حکمی که سنگینی‌اش بر دوش بازیکنی جوان و پرامید، سنگین‌تر از تصور بود.

سه روز بعد، یعنی ۲۳ مرداد، جلسه‌ی تجدیدنظر برگزار شد. صابر این‌بار در کنار فرهاد قائمی، دوست و همراه همیشگی‌اش، وارد فدراسیون شد. او با پشیمانی از رفتار خود گفت و بابت اتفاقات گذشته عذرخواهی کرد. در همین جلسه، میلاد تقوی پیشنهادی داد تا مسیر بازگشت صابر هموار شود: انجام خدمات اجتماعی در مناطق محروم، به‌جای تحمل محرومیت کامل.

صابر این پیشنهاد را پذیرفت و مدتی بعد، با همکاری قائمی و نظارت مستقیم تقوی، در مناطق کم‌برخوردار گلستان به فعالیت پرداخت. در همان‌جا، میلاد تقوی در مقابل دوربین‌ها ایستاد و گفت:

«صابر یکی از بازیکنان ارزشمند ماست. نباید زحماتش فراموش شود.»

با این حمایت، کمیته انضباطی حکم را تعلیق کرد و صابر در ازای پرداخت دو میلیارد تومان برای توسعه والیبال گلستان، فرصت دوباره‌ای یافت تا به میادین برگردد.

اما بازگشت او به زمین، بازگشت آرامش نبود. هیچ تیمی در ایران حاضر به بستن قرارداد با او نشد. پیشنهادها یکی پس از دیگری لغو شدند تا سرانجام با فشار فراوان، به تیم الریان قطر پیوست؛ تیمی قدرتمند در آسیا که می‌توانست آغازی تازه برایش باشد.

اما سرنوشت، بار دیگر بی‌رحمانه چرخید. در دوحه، خبری همه را شوکه کرد: «صابر کاظمی به کما رفت.»
در ابتدا علت را برق‌گرفتگی اعلام کردند، سپس سکته و بعد هم ضربه‌ی مغزی. باشگاه قطری هیچ تصویری منتشر نکرد و ادعا شد دوربین‌ها از کار افتاده‌اند. از آن روز تا امروز، صابر میان مرگ و زندگی است و پرسش‌های بی‌پاسخ، ذهن بسیاری را درگیر کرده است.

در حالی که ابهامات حادثه ادامه دارد، برخی تلاش کردند انگشت اتهام را به سوی میلاد تقوی بگیرند؛ اما او نه آغازگر این ماجرا بود و نه نسبت به سرنوشت بازیکنش بی‌تفاوت ماند. تقوی همان کسی است که روز ثبت گزارش غیبت صابر، طبق قانون عمل کرد. آیین‌نامه می‌گفت «غیبت بدون اطلاع» یعنی محرومیت، و او ناچار بود به آن پایبند بماند. بعدها نیز همان فرد، برای تعلیق حکم و بازگرداندن صابر به والیبال کشور تلاش کرد.

اما پرسش‌های مهم‌تری هنوز بی‌پاسخ مانده‌اند:
چطور ممکن است غیبت بازیکنی که گفته بود پدرش بیمار است، در گزارش رسمی به عنوان «غیبت بدون اطلاع» ثبت شود؟ چرا سرمربی وقت تیم ملی، بدون بررسی همه جوانب، چنین گزارشی را امضا کرد؟ و مهم‌تر از همه، چرا کسانی که در آن روزها سکوت کردند، امروز در شبکه‌های اجتماعی نقش «دلسوز» و «همدرد» گرفته‌اند؟

گزارش‌های غیررسمی حاکی از آن است که صابر از طریق تماس‌هایی وضعیت خود را اطلاع داده بود، اما این تماس‌ها هرگز در صورت‌جلسه رسمی ثبت نشدند و همین بی‌توجهی، سوءتفاهمی ساخت که به فاجعه انجامید.

در این میان، میلاد تقوی را نمی‌توان مقصر دانست. او رئیس فدراسیونی بود که قانون را اجرا کرد و سپس، برای بازگرداندن عدالت قدم برداشت. حمله به او امروز، تکرار همان اشتباهاتی است که والیبال ایران را زخمی کرده است؛ اشتباهاتی که در آن احساسات بر انصاف، و هیاهو بر حقیقت غلبه می‌کند.

صابر کاظمی قربانی تصمیم‌هایی شد که در اتاق‌های بسته گرفته شدند و امروز کسی مسئولیتشان را بر عهده نمی‌گیرد. همان‌هایی که زمانی حکم محرومیت را امضا کردند، حالا در حاشیه‌ی امن، پست‌های احساسی منتشر می‌کنند و شاید فردا، میلاد تقوی را هدف اتهام تازه‌ای قرار دهند.

والیبال ایران اگر می‌خواهد از چرخه‌ی تکرار این خطاها بیرون بیاید، باید با شجاعت به گذشته نگاه کند و بپرسد: در روزی که صابر سقوط کرد، چه کسانی نردبان را از زیر پایش کشیدند؟

صابر سقوط نکرد، او را پایین انداختند

copied
ارسال نظر
 

وب گردی