آیا صلح خاورمیانه در راه است؟
طرح تازه صلح در غزه، اگرچه با حمایت برخی کشورهای منطقه پیش میرود، اما پرسشهای مهمی درباره سرنوشت محور مقاومت و جایگاه ایران در معادلات جدید خاورمیانه برانگیخته است.

طرح صلح جدید خاورمیانه، در ظاهر با هدف پایان دادن به جنگ غزه آغاز شده، اما در لایههای زیرین خود اهدافی پیچیدهتر دارد. نشانهها حاکی از آن است که ایالات متحده و اسرائیل به دنبال کاهش قدرت محور مقاومت در سراسر منطقهاند؛ از فشار برای خلع سلاح حزبالله در لبنان گرفته تا تلاش برای خروج حماس از غزه، حمله به مواضع حوثیها در یمن و محدودسازی نیروهای حشدالشعبی در عراق. مجموعه این تحرکات تصویری از روندی هماهنگ برای تضعیف جریان مقاومت در خاورمیانه ترسیم میکند.
با این حال، هنوز برای قضاوت نهایی درباره «طرح صلح غزه ترامپ» زود است. همانطور که رحمن قهرمانپور در یادداشتی در روزنامه دنیای اقتصاد اشاره کرده است، «مرحله اول طرح صلح غزه تا دوشنبه اجرا خواهد شد، اما برای ارزیابی کل طرح باید دید آیا مرحلههای بعدی آن، بهویژه موضوع خلع سلاح حماس، عملی میشود یا نه. تاکنون میتوان گفت حماس صرفاً یک عقبنشینی تاکتیکی انجام داده، زیرا نه خلع سلاح را پذیرفته و نه قصد خروج از غزه را دارد.» او میافزاید: «در این میان، این گروه توانسته در معاملهای کمسابقه، آزادی ۲۰ گروگان اسرائیلی را با رهایی دو هزار زندانی فلسطینی معاوضه کند، بنابراین نمیتوان از عقبنشینی استراتژیک حماس سخن گفت.»
صرفنظر از چگونگی ادامه مراحل بعدی، آنچه تا اینجا رخ داده قابل تأمل است. ترامپ توانسته با ابتکاری دیپلماتیک، مجموعهای از کشورهای مسلمان منطقه را در یک محور مشترک گرد هم آورد و از نفوذ آنها برای پیشبرد طرح خود بهره بگیرد. نقش کشورهایی چون ترکیه، قطر و مصر در میانجیگری و متقاعدسازی حماس برای پذیرش طرح صلح بسیار پررنگ بوده است؛ موضوعی که به گفته تحلیلگران، میتواند الگوی جدیدی در سیاست خارجی آمریکا برای مدیریت بحرانهای منطقهای باشد.
اگر این قالب چندجانبه موفقیتآمیز از آب درآید، احتمال دارد دولت ترامپ در ادامه نیز برای حل سایر بحرانهای خاورمیانه، از جمله مسئله هستهای ایران، از همین الگو استفاده کند. در چنین حالتی، مخالفت با پیشنهادهای واشنگتن دشوارتر خواهد شد؛ چراکه ایران ناچار میشود در برابر متحدان سنتی خود در منطقه موضع بگیرد، همانگونه که حماس در مواجهه با قطر، ترکیه و مصر با چنین وضعیتی روبهرو شد. مخالفت صریح حماس با طرح صلح، در عمل میتوانست به معنای مقابله با متحدان کلیدی خود باشد.
نکته دیگری که قهرمانپور بر آن تأکید دارد، تغییر رویکرد ترامپ نسبت به تعاملات منطقهای است. به باور او، رئیسجمهور آمریکا به جای تکیه صرف بر محور واشنگتن – تلآویو، تلاش میکند با ایجاد چارچوبی چندجانبه، حتی بر اسرائیل و دولت نتانیاهو نیز فشار وارد کند. در همین طرح صلح غزه، دو بند مهم وجود دارد که مورد مخالفت نخستوزیر اسرائیل بوده است: نخست، خروج کامل نیروهای اسرائیلی از غزه و دوم، پذیرش امکان تشکیل دولت مستقل فلسطین در آینده. این موارد با فشار کشورهای عربی از جمله امارات و عربستان وارد طرح شدهاند.
این روند نشان میدهد که ترامپ در پی ایجاد توازن میان منافع اسرائیل و متحدان عرب خود است. با توجه به تعهد سرمایهگذاری حدود دو هزار میلیارد دلاری عربستان، امارات و قطر در اقتصاد آمریکا طی سالهای آینده، بیتوجهی به خواستههای آنها میتواند برای دولت او هزینهساز باشد. از همین رو، سیاست جدید واشنگتن در قبال خاورمیانه بر نوعی موازنه میان منافع تلآویو و پایتختهای عربی استوار شده است.
در مجموع، آنچه از تحولات اخیر برمیآید، تلاش آمریکا برای بازطراحی روابط منطقهای با رویکردی متوازنتر است؛ رویکردی که میتواند در آینده بر نحوه برخورد واشنگتن با ایران و سایر مسائل حساس خاورمیانه تأثیر بگذارد. آیا این مسیر تازه واقعاً به صلح منتهی خواهد شد یا تنها نقشهای دیگر برای بازتعریف قدرتها در منطقه است؟ پاسخ این پرسش را زمان مشخص خواهد کرد.