روایت متفاوت از حسین(ع) در اربعین؛ از نقد خرافات تا بازخوانی مدرن عاشورا
در روزگار ما، چهره امام حسین(ع) تنها در آیینه سنت و روضههای قدیمی بازتاب نمییابد؛ روشنفکران دینی و نواندیشان تلاش کردهاند این واقعه را از زوایهای تازه بخوانند، از خرافهزدایی گرفته تا پیوند با مفاهیم مدرن عشق، آزادی و مبارزه با استبداد.

بیتردید نمیتوان نقش روحانیونی همچون مرتضی مطهری را در مقابله با خرافات پیرامون عاشورا و زدودن روایتهای تاریخی مشکوک نادیده گرفت، اما بخش مهمی از این جریان را باید به روشنفکران دینی نسبت داد. افرادی مانند مطهری یا دکتر عبدالحمید ضیایی در پاکسازی روایتهای غیرمستند و کنار زدن پیرایهها، نقش جدی ایفا کردهاند.
مهرداد خدیر در یادداشتی در روزنامه «هممیهن» مینویسد: از منظر بیرونی، فرهنگ عاشورا با گذشت حدود ۱۴ قرن همچنان با شور، اشک و سوگ زنده است و در ایام تاسوعا و عاشورا به اوج میرسد. اما نکته شگفتانگیزتر، شعلهور شدن دوباره این احساسات در اربعین است؛ چهل روز پس از واقعه.
این شگفتی دو دلیل دارد: نخست، در اغلب آیینها چهلم تنها برای افراد تازهدرگذشته برگزار میشود و پس از آن، مراسم سالگرد جایگزین آن میشود. دوم، در سالهای اخیر سنت پیادهروی نجف تا کربلا –که در دوران حکومت صدام حسین کمرنگ شده بود– دوباره جان گرفته و هر سال میلیونها زائر از ایران و دیگر کشورها به عراق میروند. این آیین برخلاف حج محدودیتهای سختگیرانه ندارد و زائران به اندازه توان و خواست خود پیادهروی میکنند. برخی باور دارند که تاسوعا و عاشورا رنگوبوی ایرانی دارد و اربعین بیشتر عراقی است، اما حضور گسترده ایرانیان این برداشت را زیر سؤال میبرد.
یکی از دلایل این تفاوت، شکلگیری مراسم تاسوعا و عاشورا در دوره صفوی است؛ دورهای که عراق بخشی از امپراتوری عثمانی بود. در مقاطعی، پیادهروی بهسوی کربلا حتی برای تأمین امنیت زائران انجام میشد. امروز، این مسیر بخشی از گردشگری مذهبی نیز به شمار میآید.
اما پرسش اینجاست: عاشورا و اربعین چه نسبتی با روشنفکری دینی دارند؟ مطهری در «حماسه حسینی» به برخی خرافات و پیرایههای ناسازگار با عقل و تاریخ اشاره کرده است. این همان جایی است که نگاه عقلانی روشنفکران دینی با فرهنگ عاشورا پیوند میخورد.
اقبال لاهوری؛ عشق و آزادی در کنار حسین
اگر بخواهیم ریشه روشنفکری دینی را عقبتر ببریم، به محمد اقبال لاهوری میرسیم؛ شاعری مسلمان از شبهقاره که به «شیعهترین سنی» و «ایرانیترین خارجی» شهرت دارد. دلیل این لقبها، عشق و علاقه ویژه او به امام حسین(ع) است. در اشعار اقبال، حسین نماد عشق و آزادی است؛ دو مفهومی که در سنت دینی با معنای مدرن آن کمتر دیده میشود. او آزادی را مفهومی برگرفته از انقلاب فرانسه میدانست و معتقد بود حسین در پی قدرت نبود، بلکه با آگاهی از خطر اسارت خانوادهاش، راهی میدان شد.
اقبال، پیروزی بر ستم را نه در غلبه نظامی بلکه در رسوا کردن ظلم میدید؛ نگاهی که بعدها در اندیشه روشنفکران دینی نیز تکرار شد.
بازرگان؛ مبارزه با استبداد
در دوره معاصر، مهندس مهدی بازرگان –پدر روشنفکری دینی ایران– امام حسین را پیش از هرچیز، نماد مبارزه با استبداد میدانست. او در یکی از آخرین سخنرانیهایش، قیام عاشورا را مرز میان دو دوره تاریخی معرفی کرد: روزگاری که ظلم پادشاهان مشروع شمرده میشد و دورانی که این نگاه به چالش کشیده شد. بازرگان معتقد بود تعیین ولیعهد توسط سلطان، نخستین نشانه استبداد است و قیام حسین علیه همین منطق شکل گرفت.
شریعتی؛ از «انقلاب» تا «عید خون»
دکتر علی شریعتی بیش از هر متفکری بر بازخوانی عاشورا اثر گذاشت. او در سخنرانیهای حسینیه ارشاد، مفاهیمی چون «پیام»، «ثار» و «انقلاب» را وارد ادبیات مذهبی کرد. شریعتی شهادت را نه وسیله، بلکه هدف دانست و حسین را کسی تصویر کرد که آگاهانه برای مرگ در راه حق حرکت کرد. او همچنین از زینب(س) بهعنوان «رسانه کربلا» یاد کرد؛ کسی که پیام را به تاریخ رساند.
شریعتی با استفاده از تعبیر «عید خون»، خواست تا عزاداری از شکل صرفاً سوگوارانه خارج شود و به فرصتی برای شور و شعور بدل گردد. با این حال، نگاه او بیش از دیگران بر بعد احساسی و انقلابی ماجرا تأکید داشت.
سروش؛ عاشورا از منظر عقل و عشق
دکتر عبدالکریم سروش تلاش کرد نگاه ایدئولوژیک شریعتی را تعدیل کند و وزن عقل را در تحلیل عاشورا افزایش دهد. او معتقد بود هیچ سند تاریخی معتبر نشان نمیدهد که هدف امام حسین، انقلاب یا قیام بوده است. از نظر سروش، حسین در ابتدا بر اساس عقل عمل میکرد، اما وقتی تنها دو راه پیش رویش ماند –ذلت یا شهادت– مسیر عاشقانه را برگزید. او این انتخاب را حرکتی فراتر از الزامات فقهی میداند.
روشنفکری دینی و مقابله با خرافه
روشنفکران دینی مانند ضیایی یادآور شدهاند که بسیاری از جملات منسوب به امام حسین سندیت ندارد و برخی اصطلاحات یا آیینها –مانند واژه «روضه»– قرنها بعد شکل گرفتهاند. مهمترین تفاوت رویکرد آنان با مداحان سنتی، تمرکز بر چرایی قیام بهجای روایت جزئیات و صحنههای احساسی است. این جریان در عین احترام به سنت، به نقد غلو، اولویتدادن عادات بر آداب و تقدیم برخی مناسبتها بر فرایض اصلی دینی پرداخته است.
اگر بخواهیم جمعبندی کنیم، در طول یک قرن گذشته، از اقبال تا سروش، نگاه به امام حسین از یک چهره صرفاً اسطورهای و عاطفی، به نمادی عقلانی و گاه مدرن از آزادیخواهی، مبارزه با استبداد و حتی اصلاح اجتماعی تغییر یافته است؛ تغییری که همچنان در فضای فکری و آیینی جامعه ایران و جهان اسلام محل بحث و جدل است.