تبعات طلاق خاکسنری بر فرزندان
آمارها نشان میدهد طلاق در سنین بالای ۵۰ سال رو به افزایش است؛ پدیدهای که نهتنها زندگی زوجها را زیر و رو میکند، بلکه همچون زلزلهای پنهان، روان و روابط فرزندان بزرگسال را نیز به لرزه میاندازد.

روند رو به رشد جدایی میان زوجهای میانسال و سالمند در سالهای اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران و متخصصان خانواده را برانگیخته است. بررسیها نشان میدهد «طلاق خاکستری» پیامدهایی فراتر از آنچه تصور میشود دارد؛ بهویژه برای فرزندان بزرگسالی که سالها فکر میکردند والدینشان ستون محکم زندگیاند.
طبق گزارش بیبیسی، اگرچه آمار طلاق در میان زوجهای جوان طی چهار دهه گذشته کاهش یافته است، اما در مقابل میزان جدایی در میان افراد بالای ۵۰ سال بهطور چشمگیری افزایش پیدا کرده است. به این پدیده در ادبیات جامعهشناسی «Grey Divorce» یا همان «طلاق خاکستری» گفته میشود.
دلایل افزایش طلاق خاکستری
کارشناسان علل متعددی را برای گسترش این روند برمیشمارند: افزایش طول عمر، تغییر نگرش نسبت به کیفیت زندگی در سالهای پایانی و نیز تغییر در الگوهای ازدواج. بسیاری از افراد نمیخواهند دهههای پایانی عمر خود را در روابطی بیثمر بگذرانند. در کشورهای آسیایی نیز این تغییر دیده میشود؛ برای مثال در کره جنوبی اصطلاح «طلاق غروب» رواج دارد و در ژاپن هم از دهه ۱۹۹۰ به بعد «طلاقهای پخته» سهم بزرگی از آمار جدایی را به خود اختصاص داده است.
لرزشی پنهان در زندگی فرزندان
پژوهشهای متعددی درباره اثر طلاق بر کودکان خردسال انجام شده، اما تأثیر آن بر فرزندان بزرگسال سالها نادیده گرفته میشد. از دهه ۱۹۸۰ به بعد، تحقیقات نشان داد که فرزندان بزرگسال نیز در مواجهه با جدایی والدین، با احساساتی چون خشم، شوک و غم طولانیمدت روبهرو میشوند.
کارول هیوز، رواندرمانگر خانواده در کالیفرنیا و نویسنده کتاب خانه هرگز دوباره مثل قبل نخواهد شد، میگوید:
«بارها شنیدهام که فرزندان بزرگسال چنین توصیف میکنند: خانوادهام مثل صخرهای محکم بود که ناگهان درون شکاف زلزله فرو رفت. با طلاق والدینم، پایههای زندگیام فروریخت.»
او توضیح میدهد بسیاری از این فرزندان با بازنگری در خاطرات خود دچار تردید میشوند و حتی روابط عاشقانهشان تحتتأثیر قرار میگیرد. برخی نیز نامزدی یا رابطه عاطفی خود را به دلیل جدایی والدین پایان دادهاند.
فرزندان میان دو جبهه
جولین گرینوود، استاد جامعهشناسی دانشگاه پنسیلوانیا، معتقد است:
«طلاق والدین تجربهای دشوار است، بدون توجه به سن. فقط شیوه مواجهه متفاوت میشود.»
او میگوید فرزندان بزرگسال اغلب خود را ناچار میبینند که درگیر اختلافات والدین شوند، به یکی مشاوره دهند یا نقش حامی عاطفی را ایفا کنند. پژوهشهای او نشان داده است دختران بیش از پسران در معرض این فشار عاطفی قرار دارند.
هیوز نیز تأکید میکند که پس از طلاق، مرزهای میان والدین و فرزندان بزرگسال تضعیف میشود و حتی والدین موضوعات شخصی و روابط عاشقانه خود را با فرزندان در میان میگذارند؛ امری که سردرگمی شدیدی ایجاد میکند.
پیامدهای گستردهتر
به گفته گرینوود، تبعات طلاق خاکستری تنها محدود به رابطه والدین و فرزندان نیست؛ بلکه بر گردهماییهای خانوادگی، تعطیلات و حتی روابط شخصی خود فرزندان اثر میگذارد. بسیاری از آنها در دوام روابط عاشقانهشان دچار تردید میشوند.
پدران در حاشیه
جوسلین الیس کراولی، استاد سیاست عمومی دانشگاه راتگرز، بر اساس پژوهشهایش توضیح میدهد: زنان پس از طلاق اغلب با مشکلات اقتصادی مواجه میشوند، اما مردان بیشتر از نظر اجتماعی متضرر میشوند. او میگوید:
«زنان هنوز مدیر اجتماعی خانوادهاند. وقتی این نقش حذف میشود، مردان همچون جزیرههایی منزوی میشوند.»
کراولی میافزاید پس از طلاق، فرزندان معمولاً به مادر نزدیکتر میشوند و رابطه با پدران کاهش مییابد؛ مسئلهای که بسیاری از مردان را به سمت احساس تنهایی و افسردگی سوق میدهد.
گرایش فرزندان به سمت مادر
مطالعات جهانی نشان داده است در اغلب موارد پس از جدایی، ارتباط عاطفی با مادر تقویت و رابطه با پدر ضعیفتر میشود. در آلمان تحقیقی روی فرزندان ۱۸ تا ۴۹ ساله نشان داد که این تغییر الگو بهطور مشخص پس از طلاق والدین رخ میدهد.
حتی زمانی که پدران همچنان حمایت مالی میکنند، میزان تماس و دیدارها کاهش مییابد، بهویژه اگر پدر دوباره ازدواج کرده باشد. در مقابل، ازدواج مجدد مادر تأثیر چندانی بر رابطه او با فرزندان ندارد.
سایه ماندگار طلاق خاکستری
برخی مطالعات نشان میدهد حدود ۷ درصد والدین پس از طلاق هیچ تماسی با دستکم یکی از فرزندان خود ندارند. این گسست روابط، هم سلامت روان والدین و هم فرزندان را تهدید میکند. والدینی که از فرزندان جدا میمانند، بیش از دیگران علائم افسردگی و فشار روانی را تجربه میکنند.
این یافتهها نشان میدهد طلاق در سالهای پایانی زندگی فقط سرنوشت زوج را تغییر نمیدهد؛ بلکه نسل بعدی را نیز با آسیبهای عمیق روانی و اجتماعی مواجه میکند. فرزندان بزرگسال ممکن است امنیت روانی خود را از دست بدهند و حتی نسبت به آینده روابط شخصیشان دچار تردید شوند.
به بیان دیگر، اگرچه جدایی در دوران سالمندی میتواند فرصتی برای شروع دوباره برای والدین باشد، اما سایه سنگین آن بر زندگی فرزندان همچنان گسترده و ماندگار است.