خبرهای داغ
کدخبر: ۱۴۴۳۵
تاریخ خبر:

قاتل خونین مادر: راز تلخ عشق ممنوعه و خیانتی که به قتل انجامید

حادثه‌ای تکان‌دهنده در تهران، وقتی پسر جوانی در پی یک رابطه پیچیده عاشقانه، دست به قتل مادر خود زد.

قاتل خونین مادر: راز تلخ عشق ممنوعه و خیانتی که به قتل انجامید

پسر جوانی که متهم به قتل مادرش است، در دادگاهی به تشریح انگیزه‌های خود پرداخت و از نقش رابطه پیچیده با دختری به نام سحر در این فاجعه گفت. این پرونده که از شهریور سال گذشته آغاز شد، هنگامی وارد مرحله قضایی شد که مرد میانسالی با تماس با پلیس خبر از کشف جسد مادرش در منزل داد.

متهم پرونده که از اعتیاد و مشکلات خانوادگی رنج می‌برد، در مقابل تیم جنایی اعلام کرد: «برادرم معتاد است و همواره درگیر بحث‌های مالی با مادرم بود. به همین دلیل نگران حال او بودم و مرتب به دیدارش می‌رفتم.» وی ادامه داد: «یک روز برادرم با حالی آشفته به مغازه‌ام آمد و با بغض گفت: ‘مرا حلال کن، نه برادر خوبی بودم و نه پسر خوبی برای مادرم.’ بعد هم بدون هیچ توضیحی رفت.»

او با نگرانی بلافاصله با مادرش تماس گرفت اما جوابی دریافت نکرد. به خانه مادری رفت و با کلید یدک وارد شد. با صحنه‌ای دلخراش مواجه شد: جسد مادرش. بررسی‌ها نشان داد طلاهای مادر به سرقت رفته‌اند. تحقیقات پلیس به سمت برادر معتاد خانواده رفت که دستگیر شد و به سرقت و قتل اعتراف کرد. پرونده جهت رسیدگی به شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در جلسه دادگاه، برادر مقتول درخواست قصاص کرد. سپس متهم، در دفاع از خود گفت: «پس از ترک پدر، من به دام اعتیاد افتادم. در این میان با دختری به نام سحر آشنا شدم و به او دل بستم. هر کاری کردم تا او را نگه دارم، اما فهمیدم تنها با من نیست و با مردان دیگری هم رابطه دارد.»

متهم افزود: «با وجود علاقه‌ام، سعی کردم با تأمین نیازهای مالی‌اش او را از رفتارهایش منصرف کنم، اما وقتی پولم تمام شد و نیاز به مواد بیشتر شد، سراغ مادرم رفتم. مادرم گفت پولی ندارد. گفتم اگر پول نداری، طلا که داری! اما او جواب داد: ‘دست از سر زندگی‌مان بردار، تو همه چیز را خراب کردی.’»

وی در ادامه بیان کرد: «لحظه‌ای که خماری و حرف‌های مادرم مرا کلافه کرد، او را به زمین انداختم، بالش را روی سرش گذاشتم و چند ضربه به سرش زدم. سپس با چاقو چند ضربه به شکم و پهلویش زدم. وقتی دیدم دیگر حرکت نمی‌کند، طلاهایش را برداشتم و از خانه خارج شدم. با فروش آنها مواد خریدم، اما وقتی خماری از بین رفت، تازه فهمیدم چه کرده‌ام و پشیمان شدم.»

با پایان جلسه، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.

copied
ارسال نظر
 
  • پربیننده‌ترین‌ها

  • پربحث‌ترین‌ها

وب گردی

    ×

    برای حمایت ما لطفا روی یکی از تبلیغات کلیک کنید

    کلیک