جدایی قبل از جشن! چرا نوعروس از سفره عقد فرار کرد؟
در حالی که بسیاری تصور میکردند صدای ساز و دهل به زودی از خانه نوعروس بلند میشود، او در اقدامی ناگهانی تصمیم گرفت پیش از شروع زندگی مشترک از همسرش جدا شود.

به گزارش صد آنلاین، سمیه که تنها چند قدم با آغاز زندگی مشترک فاصله داشت، تصمیمی عجیب گرفت؛ تصمیم به طلاق، آن هم پیش از برگزاری مراسم عروسی. او که حدود یک سال و نیم قبل با محسن آشنا شده و با او عقد کرده بود، حالا به دلایلی که از نظر خودش قابلتأمل و جدی است، خواهان پایان این رابطه شده است.
سمیه درباره وضعیت زندگی مشترک میگوید:
«نه، ما هنوز زیر یک سقف نرفتیم و چه خوب که قبل از شروع زندگی فهمیدم مشکل کجاست.»
به گفته او، اصلیترین مانع بر سر راه زندگی مشترک، دخالتهای مداوم خانواده همسرش است؛ دخالتهایی که حتی مانع از آغاز زندگی رسمی آنها شدهاند.
«خانوادهاش یک سال است اجازه نمیدهند با هم زندگی کنیم.»
وقتی از او پرسیده شد که آیا موضوع به اختلافنظر درباره مراسم عروسی مربوط است، پاسخ داد:
«نه تنها من اصراری برای برگزاری مراسم ندارم، بلکه معتقدم نباید خودمان را با این مسائل درگیر کنیم. اما خانواده محسن تأکید دارند که مراسم عروسی باید برگزار شود.»
او در ادامه اضافه کرد:
«آنها میگویند سالها برای این روز صبر کردهاند و نمیخواهند بدون جشن، ما زندگیمان را شروع کنیم.»
اما به گفته سمیه، موضوع تنها به مراسم ختم نمیشود. برای او، مهمتر از اختلافنظر درباره عروسی، نبود استقلال در تصمیمگیری همسرش است.
«شوهرم توان اینکه برخلاف نظر پدر و مادرش تصمیم بگیرد را ندارد. حتی نمیتواند بگوید میخواهد زندگی مشترک را شروع کند.»
در حالی که خانواده سمیه انتخاب را به خود او سپردهاند، او از وضعیت پیچیدهای سخن میگوید که در یک سال گذشته، چندین بار برگزاری مراسم عروسی را به تعویق انداخته است.
«پدربزرگم فوت کرد، بعد مادربزرگم از دنیا رفت، بعد از آن هم محسن عمویش را از دست داد. هر بار خانوادهاش گفتند زمان مناسبی برای عروسی نیست و عقب انداختند. در نهایت الان یک سال است نتوانستهایم عروسی بگیریم.»
او معتقد است خانواده همسرش بیش از حد بر انجام سنتها و تشریفات تأکید دارند، آن هم به بهای از دست رفتن آرامش او.
«میخواهند همه رسمها را بهطور کامل انجام دهند اما هزینهاش را من باید بدهم.»
وقتی پرسیده شد که آیا تصمیم طلاق دو طرفه بوده، سمیه پاسخ میدهد:
«نه. همسرم شدیداً مقاومت میکند. اما من دیگر مسالهام عروسی نیست. حالا نگران آیندهام. نگران اینکه این دخالتها بعد از ازدواج هم ادامه پیدا کند. برای همین تصمیم گرفتم قبل از اینکه دیر شود، جدا شوم.»
و اگر همسرش همچنان پافشاری کند؟
«او همین حالا هم دارد مقاومت میکند. ولی من به این نتیجه رسیدم که باید انتخاب کند؛ یا میخواهد مستقل باشد، یا همچنان فقط گوش به فرمان خانوادهاش باشد.»