زندگی مشترکی که بر سر آرزوی مادر شدن در آستانه فروپاشی است
سعیده، زنی که دو سال و نیم از زندگی مشترکش میگذرد، تصمیم گرفته از همسرش جدا شود، اما نه به دلیل مشکلات یا اختلافات رایج در زندگی زناشویی.
ازدواج سنتی سعیده و حامد، اگرچه با احترام و آرامش همراه بوده، اما اکنون به مرحلهای رسیده که سعیده به دلیل اختلاف نظر بر سر بچهدار شدن، درخواست طلاق داده است. همسر او، که ۴۵ ساله است و اولویتش را همیشه به کار داده، نمیخواهد درمانهای لازم برای فرزندآوری را انجام دهد. در این گفتوگو، سعیده از زندگی مشترک، دغدغههایش و آرزوی مادر شدن میگوید.
چه مدتی است با شوهرت زندگی میکنی؟
ما به صورت سنتی با هم ازدواج کردیم و تقریبا دو سال و نیم است با هم زندگی میکنیم.
چطور با هم آشنا شدید؟
پسرعمویم، حامد را معرفی کرد. او را از قبل میشناخت و خیلی تعریفش را میکرد.
چه مشکلی با همسرت داری.
راستش اصلا مشکلی با هم نداریم. او خیلی مرد خوبی است اصلا من را اذیت نمیکند و خیلی به من احترام میگذارد.
پس چرا میخواهی از شوهرت جدا شوی؟
من او را دوست دارم اما میخواهم آیندهای داشته باشم. دوست دارم بچهدار شویم و چون شوهرم باید درمان شود و این کار را انجام نمیدهد میخواهم از او جدا شوم.
به جای جدا شدن راههای بهتری هست. میتوانید دکتر بروید و بچهدار شوید.
حامد قبول نمیکند. او با من همراهی نمیکند شوهر من ۴۵ ساله است. میگوید تا این سن بیبچه بوده و اگر از این به بعد هم بیبچه باشد مشکلی نیست.
چرا شوهرت دیر ازدواج کرد؟
او بیشتر سرش را با کار گرم میکند. اهمیت زیادی به خانواده نمیدهد. به همین دلیل من دوست دارم بچهدار شوم شاید سرگرم زندگی خودش شود.
اگر او حاضر باشد با تو دکتر بیاید، قبول میکنی از طلاق منصرف شوی؟
آرزوی من بچهدار شدن است. اگر شوهرم همکاری کند و بچهدار شویم من دیگر خواستهای در این دنیا ندارم. شوهرم هم مرد خوبی است و اطمینان دارم پدر خوبی هم میشود.