ازدواج اجباری، خیانت و طلاق؛ روایت زنی که شوهرش به خاطر پول با او ازدواج کرد
هانیه پس از پنج سال زندگی مشترک تصمیم گرفته از همسرش جدا شود. ازدواجی که از ابتدا با اصرار خانواده شکل گرفته بود، حالا به یک درگیری خانوادگی پیچیده تبدیل شده است.

ازدواج سنتی هانیه با پسرعمویش، سعید، که به خواست خانوادهها و با هدف حفظ کسبوکار خانوادگی شکل گرفته بود، حالا به نقطهای رسیده که دیگر ادامه آن برای او ممکن نیست. او که سالها خود را در این رابطه محکوم به ماندن میدانست، پس از کشف خیانت همسرش، تصمیم به جدایی گرفت. اما این تصمیم آسان نیست؛ چرا که خانوادههای آنها نیز درگیر این بحران شدهاند و اختلافات خانوادگی بر سر این جدایی شدت گرفته است. هانیه از تجربه تلخ زندگی مشترکش و مسیری که او را به این نقطه رسانده، میگوید:
چند سال است ازدواج کردهای؟
۵ سال قبل با سعید ازدواج کردم.
از قبل همدیگر را میشناختید؟
بله. او پسرعموی من است. عمویم از بچگی اصرار داشت ما با هم ازدواج کنیم و پدرم هم قبول کرد.
نظر خودت چه بود؟
من اصلا به کسی دیگری فکر نمیکردم. از نظر من سعید همسرم بود. طوری با من رفتار کرده بودند که انگار محکوم به پذیرش این ازدواج بودم. برای همین از بچگی قبول کرده بودم سعید یار من است.
سعید هم همچنین نظری داشت؟
فکر میکردم او هم من را قبول کرده تا اینکه متوجه شدم، خیانت کرده و فقط برای اینکه مال و اموال پدر من و پدر خودش را به دست بیاورد با من ازدواج کرده و با زن دیگری هم رابطه دارد.
یعنی همسرت به خاطر پول با تو ازدواج کرد؟
بله. من برادر ندارم. پدر و عمویم در کار پارچه هستند. آنها میخواستند کسب و کارشان را به سعید بسپارند به همین خاطر عمویم اصرار کرد با سعید ازدواج کنم که این کسب و کار محکمتر شود و همچنان ادامه پیدا کند تا اینکه دو سال قبل فهمیدم سعید با زن دیگری رابطه دارد.
چطور متوجه این خیانت شدی؟
به هر حال من زن هستم. از کارهای شوهرم متوجه میشوم مسالهای در میان است. او دیگر مثل سابق نبود. رفتارهای مشکوک داشت. وقتی اصرار کردم بچهدار شویم مقاومت کرد و دیگر مطمئن شدم. او را چندباری تعقیب کردم و دیدم وارد خانهای میشود. زنگ در خانه را زدم و او را با زنی دیدم.
حتما خانوادهات در جریان این مساله هستند؟
بله. هم پدرم و هم عمویم موضوع را میدانند. آنها سعی کردند سعید را پشیمان کنند اما او از هر فرصتی برای دیدار با آن زن استفاده میکرد.
نظر خانوادهات چیست؟
دو سال است درگیر این طلاق هستم. خانواده من و عمویم به هم ریخته است. دو برادر با هم سرسنگین هستند و علت همه اینها سعید است. او از ابتدا هم دختری دیگر را میخواست اما برای اینکه پول پدرم را هم به دست بیاورد با من ازدواج کرد. او به من گفت که دیر یا زود طلاقم میداد. همسرم من را تحقیر کرده و من هم دیگر حاضر نیستم با او زندگی کنم.