خاورمیانه در آستانه انفجار یا آرامش؟ واقعیت پرتنش میان تهران و واشنگتن
پس از بیش از دو سال جنگ و بحرانهای پیدرپی در منطقه، چشمانداز دستیابی به توافقی میان آمریکا و ایران بسیار دور به نظر میرسد.

تحولات تازه خاورمیانه پس از دو سال نبرد در غزه، فشار بر حزبالله، سقوط بشار اسد و جنگ محدود ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران، نشان میدهد که منطقه به شکل قابل توجهی درگیر دگرگونیهای ژرف شده است. پل سالم، تحلیلگر ارشد مؤسسه خاورمیانه (MAI)، در تحلیلی که به گزارش هم میهن بازنشر شده، شرایط کنونی را چنین توصیف میکند: در وضعیت فعلی، دستیابی به توافق میان ایالات متحده و ایران بسیار نامحتمل است.
او با اشاره به دیدگاههای دونالد ترامپ میگوید: «ترامپ به وضوح اعلام کرده که پس از حمله به ایران دیگر نیازی به توافق ندارد.» این بیان، گویای استمرار بحران و احتمال شعلهور شدن مجدد تنشها میان تهران و تلآویو است. در همین حال، نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، ظاهراً فرصتی موقت به ترامپ داده تا پیش از آنکه آمریکا درگیر تنشهای جدید در خاورمیانه شود، به تثبیت موقعیت سیاسی داخلی خود بپردازد. اسرائیل نیز این روزها مشغول ارزیابی نتایج حملات اخیر به ایران است.
در غیاب توافق، ایران میتواند از استمرار نوعی «آتشبس واقعی» بهره ببرد؛ شرایطی که طی آن نه برنامه هستهای خود را به شکل محسوس توسعه دهد و نه به شکل مستقیم نیروهای متحدش را به حمله به اسرائیل یا آمریکا ترغیب کند. در چنین سناریویی، تهران با گذر از دوره مشکلات اخیر، به دنبال حفظ موقعیت و کسب فرصت زمانی برای بازیابی و بازنگری مسیر حرکتش است. این وضعیت ممکن است برای ترامپ قابل قبول باشد، اما برای نتانیاهو که موقعیتی حساس و شکننده نسبت به ایران دارد، مطلوب نیست.
او جنگ اخیر ۱۲ روزه را فقط آغاز یک روند میداند و بر این باور است که در آینده نزدیک اسرائیل بار دیگر به اقدامات نظامی مستقیم علیه ایران روی خواهد آورد. محور مقاومت با وجود ضرباتی که متحمل شده همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد و توانایی ایجاد فشار بر اسرائیل و آمریکا را حفظ کرده است. حماس نزدیک به دو سال است که توانسته اسرائیل را درگیر جنگ نگه دارد و احتمالاً سال سوم را هم ادامه خواهد داد. همچنین حوثیهای یمن با محدود کردن رفت و آمد دریایی در دریای سرخ به منافع اسرائیل و آمریکا ضربه زدهاند و حزبالله لبنان علیرغم خسارات، همچنان نقش سیاسی برجستهای ایفا میکند. ایران نیز نگاه بلندمدتی به این محور دارد.
از سوی دیگر، وضعیت در سوریه همچنان مبهم است. نفوذ ایران در عراق در پی جنگ ۱۲ روزه تغییری نکرده و محور مقاومت اگرچه ضعیفتر شده، اما هنوز ارزش سرمایهگذاری برای تهران را دارد. احتمالاً مقامات ایران ترجیح میدهند تغییرات عمدهای ایجاد نکنند و تنشها را در همین حد نگه دارند.
اسرائیل از منظر نظامی امتیازاتی کسب کرده اما تبدیل این موفقیتها به دستاوردهای سیاسی برای نتانیاهو دشوار به نظر میرسد. او هنوز نتوانسته راهی برای پایان دادن به درگیریهای طولانی مدت در غزه پیدا کند، جایی که جنگی بدون پایان در جریان است و هدف نابودی کامل حماس، روند صلح را ناممکن ساخته است. این مسئله نه تنها حماس را در موقعیت اعلام «پیروزی مقاومت» قرار داده بلکه نتانیاهو را در تله جنگی بیپایان گرفتار کرده که پایان آن میتواند منجر به فروپاشی دولتش شود.
بحثهای گاه و بیگاه درباره آتشبس موقت یا تبادل زندانیان تاکنون راه به جایی نبرده و جنگ غزه وارد سال سوم خود شده است؛ جنگی که هزینه انسانی و ویرانی گسترده برای فلسطینیها به همراه دارد و حضور گروگانهای اسرائیلی ادامه دارد. ادامه این وضعیت، به معنای تعویق ناخواسته پیشرفت توافقهای کلیدی منطقهای میان آمریکا، عربستان و اسرائیل است که شامل عادیسازی روابط ریاض و تلآویو نیز میشود.
در سوریه، نتانیاهو سیاستی دوگانه در پیش گرفته است. اگرچه سقوط رژیم اسد را به نوعی پیشبرد منافع خود میداند، اما نگرانی از قدرت گرفتن گروههای اسلامگرای تندرو را نیز دارد. با وجود حمایت آمریکا و دیگر بازیگران منطقهای از رهبر جدید سوریه، اسرائیل تلاش میکند روند گذار سیاسی را ناکام بگذارد تا وضعیت بیثبات سوریه حفظ شود و حضور نظامی بلندمدت خود را تضمین کند. دمشق اما اعلام کرده که مایل به برقراری ترتیبات غیرتهاجمی و حتی بررسی گزینه صلح است.
به گفته تحلیلگران، شکست گذار در سوریه میتواند منطقه را به جنگهای فرقهای و قومی بیسابقه بکشاند که نه تنها سوریه بلکه لبنان و جوامع اطراف را هم درگیر میکند. این سناریو به نفع ایران است که میتواند دوباره جای پای خود را در منطقه مستحکم کند؛ اما اسرائیل نباید چنین رویکردی را دنبال کند.
نتانیاهو با تغییر توازن قوا در منطقه، نتوانسته گامی در جهت ایجاد یک آینده سیاسی پایدار بردارد. طرح او برای فلسطینیان غزه، کرانه باختری و بیتالمقدس، چیزی جز ادامه اشغال، درگیری و آوارگی نیست و هیچ چشماندازی برای حکمرانی پایدار یا همزیستی سیاسی ارائه نمیدهد. درباره ایران نیز هیچ نشانهای از تمایل نتانیاهو برای توافق دیده نمیشود و همین موضوع راه را برای درگیری نظامی طولانیمدت باز گذاشته است. سیاستهای او در لبنان و سوریه نیز مانع بازسازی دولتها شده و تلاشهای توافقی بین آمریکا، عربستان و اسرائیل را به تعویق انداخته است.
از سوی دیگر، تحولات پس از ۷ اکتبر شرایط منطقه را به شدت متحول کرده و برای سیاستگذاران آمریکایی چالشها و فرصتهای تازهای ایجاد کرده است. دونالد ترامپ بارها نشان داده که تمایل دارد مسیر پایان دادن به جنگها و امضای توافقهای پایدار را دنبال کند. کشورهای ترکیه و برخی عربی نیز همراه با آمریکا در این مسیر هستند، اما به نظر میرسد نتانیاهو همچنان از حرکت به سمت صلح و یکپارچگی خودداری میکند. در این شرایط، ایالات متحده فرصتی موقتی در اختیار دارد تا روندهای موجود را به شکل مثبتتری جهت دهد، اما آینده خاورمیانه همچنان پر از ابهام و تنش باقی مانده است.