کدخبر: ۲۷۴۰۵
تاریخ خبر:

چگونه ۴ مانع سنگی مذاکرات ایران و آمریکا را به لبه پرتگاه جنگ کشاند؟

دور پنجم گفت‌وگوهای هسته‌ای ایران و آمریکا در جریان بود، اما ناگهان همه چیز در آستانه دور ششم فروپاشید و دو کشور به تقابل نظامی مستقیم کشیده شدند.

چگونه ۴ مانع سنگی مذاکرات ایران و آمریکا را به لبه پرتگاه جنگ کشاند؟

در بازه زمانی بین آوریل تا مه ۲۰۲۵، جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده پنج مرحله گفت‌وگوی هسته‌ای را به پایان رساندند و برای دور ششم در اواسط ژوئن برنامه‌ریزی کرده بودند. اما تنها ۴۸ ساعت پیش از شروع دور جدید مذاکرات، اتفاقی غیرمنتظره افتاد: اسرائیل با پشتیبانی عملیاتی آمریکا، حملاتی را علیه زیرساخت‌های نظامی و هسته‌ای ایران آغاز کرد. نُه روز بعد، این تقابل وارد مرحله نظامی مستقیم شد و ایالات متحده، تأسیسات کلیدی مانند فردو، اصفهان و نطنز را هدف قرار داد. تهران نیز در پاسخ، با شلیک موشک‌ها و پهپادها، اهداف نظامی و غیرنظامی در اسرائیل را مورد حمله قرار داد. در نهایت، پس از هدف قرار گرفتن یک پایگاه آمریکایی در قطر با موشک از سوی ایران، واشنگتن مجبور به برقراری آتش‌بس میان طرفین شد.

در پی این حملات، گروهی از فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هسته‌ای ایران به شهادت رسیدند و تلفات انسانی دیگری نیز به جای ماند. در طرف مقابل نیز، حملات موشکی و پهپادی ایران منجر به کشته و زخمی شدن تعداد قابل توجهی از شهروندان و نیروهای اسرائیلی شد. این مقاله گزارشی است که توضیح می‌دهد چگونه و با تکیه بر کدام دلایل، در بحبوحه جریان مذاکرات هسته‌ای، دو بازیگر اصلی به تقابل نظامی مستقیم کشیده شدند. استدلال محوری این تحلیل بر تمرکز چهار عامل اساسی تأکید دارد: چرخه اجبار و تلافی‌جویی، اختلاف بنیادین در ساختار مذاکرات، رویکرد حداکثری‌گرایی آمریکا در مسئله غنی‌سازی و نقش اخلال‌گرانه اسرائیل و کنگره آمریکا در اعمال فشار و تغییر مسیر گفت‌وگوها.

 

۱. چرخه اجبار و تلافی‌جویی: عامل تخریب اعتماد

 

چرخه دائمی تقابل میان سیاست فشار حداکثری ایالات متحده و پاسخ‌های تلافی‌جویانه ایران، به عنوان اولین عامل، روند مذاکرات را تضعیف کرد و فضای بی‌اعتمادی را عمیق‌تر ساخت. سیاست اجبار آمریکا شامل تشدید بی‌سابقه تحریم‌ها و تهدیدهای صریح به اقدام نظامی بود. دونالد ترامپ، در نخستین هفته‌های دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش، به مشاوران نظامی خود اجازه داد که در صورت تلاش تهران برای ترور او، خاک ایران را هدف قرار دهند. او کمپین فشار حداکثری را از سر گرفت و با ارسال نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر ایران، مهلت ۶۰ روزه‌ای برای دستیابی به توافق تعیین کرد.

تهران در واکنش اولیه، مذاکره مستقیم را قاطعانه رد کرد و تهدیدهای نظامی را مطرح نمود. این تلافی، واشنگتن را وادار کرد تا بر شدت تحریم‌ها و سطح تهدیدها بیفزاید. این رویکرد دوگانه داشت: از یک طرف تنش‌ها را به اوج رساند و از سوی دیگر، تهران را به دلیل نگرانی از تهدید بقای نظام، به سمت پذیرش مذاکره سوق داد.

با وجود شروع گفت‌وگوها، سطح تنش‌ها در اوایل ماه آوریل مجدداً افزایش یافت. ترامپ به صراحت اعلام کرد که اگر ایران برنامه هسته‌ای خود را به طور کامل متوقف نکند، اسرائیل دست به حمله خواهد زد. تهران در پاسخ، بازرسان آژانس را اخراج کرد و تهدید به گسترش بیشتر فعالیت‌های هسته‌ای نمود. در دور دوم مذاکرات در رُم، آمریکا پیشنهادهای اقتصادی مطرح شده از سوی ایران را رد کرد و در دور سوم در مسقط، بار دیگر بر ضرب‌الاجل ۶۰ روزه خود اصرار ورزید. ایران این مهلت را غیرمنطقی دانست و آمریکا نیز در واکنش به این موضع، تحریم‌های جدیدی را وضع کرد.

در دور چهارم، ایران مذاکرات را به حالت تعلیق درآورد و ادبیات تقابلی و تهدیدهای نظامی در هر دو پایتخت شدت گرفت. در همین مقطع، ترامپ با اعلام تصمیم برای تغییر نام «خلیج فارس» به «خلیج عربی»، احساسات و حساسیت‌های ملی در ایران را به شدت جریحه‌دار کرد. با وجود ادامه گفت‌وگوها در دور پنجم، سیاست اجبار آمریکا همچنان بی‌وقفه ادامه یافت. واشنگتن تحریم‌ها را به طور موقت تعلیق کرد اما بلافاصله تحریم‌های ثانویه جدیدی را اعمال نمود که در نهایت باعث شد تهران پیشنهاد توافق را رد کند.

در آستانه برگزاری دور ششم، تهدیدهای ایالات متحده و اقدامات نظامی مقدماتی هر دو کشور افزایش یافت. سرانجام در ۱۳ ژوئن، اسرائیل حمله خود را آغاز کرد و یک جنگ دوازده روزه شعله‌ور شد. ایران به این باور رسید که آمریکا از مذاکرات صرفاً به عنوان پوششی برای تسهیل حملات اسرائیل استفاده کرده است و این برداشت، عمق بی‌اعتمادی را به بالاترین سطح رساند. در نهایت، آمریکا به طور مستقیم وارد حملات نظامی شد و پس از آن، آتش‌بس برقرار شد؛ اما سیاست اجبار آمریکا به قوت خود باقی ماند.

 

۲. اختلاف در شکل و الگوی مذاکرات: شکست بر سر میز گفتگو

 

دومین عامل مؤثر در شکنندگی و توقف روند گفت‌وگوها، تفاوت در الگوی مذاکرات بود. واشنگتن اصرار بر مذاکرات مستقیم و رسیدن به یک «توافق جامع» داشت؛ در حالی‌که تهران بر رویکرد غیرمستقیم، تدریجی و مرحله‌ای پافشاری می‌کرد. گفت‌وگوها عمدتاً از طریق واسطه‌گری عُمان پیش می‌رفت و تماس‌های رو در رو در سطوح محدود باقی ماند.

هدف اعلام شده آمریکا، دستیابی به توافقی بسیار فراتر از برجام بود که شامل «غنی‌سازی صفر»، برچیدن کامل زیرساخت‌های هسته‌ای و توقف حمایت ایران از گروه‌های منطقه‌ای در ازای لغو تحریم‌ها می‌شد. در مقابل، تهران طرحی سه‌مرحله‌ای را ارائه داد که شامل کاهش تدریجی سطح غنی‌سازی، بازگرداندن بازرسان آژانس و انتقال کنترل‌شده ذخایر هسته‌ای بود. این طرح بر رفع مرحله‌ای تحریم‌ها و ارائه ضمانت‌های حقوقی محکم تأکید داشت.

تهران متعهد شد در صورت پایان یافتن سیاست فشار حداکثری از سوی ایالات متحده، آماده کاهش تنش‌های منطقه‌ای و حتی انحلال نیروهای نیابتی منطقه‌ای خود خواهد بود. اما پافشاری واشنگتن بر توافق جامع و یک‌باره، از همان ابتدا مسیر گفت‌وگو را دشوار و پرتنش ساخت. این تضاد در شکل و انتظارات مذاکرات، احتمال شکست را به شدت افزایش داد.

 

۳. موضع حداکثری آمریکا در قبال غنی‌سازی: بن‌بست هسته‌ای

 

عامل سوم که فشار شدیدی بر روند مذاکرات وارد کرد، موضع حداکثری ایالات متحده در خصوص مسئله غنی‌سازی بود. واشنگتن در تمامی پنج دور گفت‌وگو، بر اصل «غنی‌سازی صفر» تأکید کرد. ایران این درخواست را زیر پا گذاشتن حق حاکمیتی خود به عنوان عضو معاهده NPT دانست و آن را غیرقابل‌اجرا ارزیابی کرد. در مقابل، تهران بر حق خود برای حفظ یک سطح حداقلی از غنی‌سازی صلح‌آمیز و انتقال مرحله‌ای ذخایر هسته‌ای در پایان فرآیند توافق تأکید داشت.

در دور چهارم، ایران طرحی مبنی بر تشکیل یک کنسرسیوم مشترک غنی‌سازی با مشارکت کشورهای عربی و سرمایه‌گذاری آمریکا را به عنوان راهکاری برای افزایش شفافیت و مدیریت مشترک ارائه کرد. با این حال، واشنگتن این پیشنهاد را رد نمود و بر موضع حداکثری خود پافشاری کرد. در آستانه دور ششم، آمریکا برای مدت کوتاهی اجازه غنی‌سازی محدود را مطرح کرد، اما به سرعت به موضع اولیه «غنی‌سازی صفر» بازگشت. این نوسان ناگهانی، بی‌اعتمادی عمیقی در تهران ایجاد کرد و به عنوان یک مانع نهایی در مسیر پیشبرد مذاکرات عمل کرد.

 

۴. نقش تخریبی اسرائیل و کنگره: فشار از بیرون

 

چهارمین عامل، نقش مستقیم اسرائیل و فشارهای سیاسی کنگره آمریکا بود که روند مذاکرات را به طور جدی و مستقیم تحت تأثیر قرار داد. بنیامین نتانیاهو موفق شد ترامپ را متقاعد کند که به طور علنی اعلام کند اسرائیل در صورت عدم توقف کامل برنامه هسته‌ای ایران، دست به اقدام نظامی خواهد زد. از سوی دیگر، جمهوری‌خواهان کنگره نیز اعلام کردند که تأیید هرگونه توافقی منوط به پایان کامل غنی‌سازی، برچیدن برنامه موشکی و انحلال کامل نیروهای نیابتی ایران خواهد بود. این شرط‌گذاری‌های سختگیرانه، فضای مذاکره را کاملاً مسدود کرد.

در نهایت، تنها دو روز قبل از برگزاری دور ششم گفت‌وگوها، حمله اسرائیل به تأسیسات ایران، روند مذاکرات را به طور کامل مختل ساخت. هدف قرار دادن چهره‌های کلیدی مانند علی شمخانی نشان داد که نیت اصلی این حمله، توقف پیشرفت دیپلماتیک بود و این پیام را آشکار کرد که اسرائیل توافق احتمالی را تهدیدی مستقیم علیه امنیت خود می‌داند. در پی این جنگ، ایران همکاری‌های خود با آژانس را تعلیق کرد و این اقدام، گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال خروج از NPT و حرکت به سمت گزینه تسلیحاتی را افزایش داد.

با وجود ورود به درگیری نظامی، طرفین کانال‌های دیپلماتیک را به طور کامل قطع نکردند و امکان بازگشت به میز مذاکره همچنان حفظ شده است. اما برای ازسرگیری مؤثر گفت‌وگوها، ضروری است که هر چهار عامل چالش‌زا مورد اصلاح و تعدیل قرار گیرند: شکستن چرخه تقابل، توافق بر سر یک مدل سازگار برای مذاکره، تعدیل حداکثری‌گرایی هسته‌ای آمریکا و کنترل نفوذ اسرائیل و کنگره. این اصلاحات، تنها راه دستیابی به یک توافق پایدار و جلوگیری از بازگشت دوباره به مسیر جنگ و تنش خواهد بود.

copied
ارسال نظر
 

وب گردی