سه راهی سرنوشتساز پزشکیان پس از ظریف و همتی
پس از تحولات اخیر در دولت چهاردهم، مسعود پزشکیان با چالشی بزرگ مواجه شده است. او در شرایطی قرار دارد که باید بین حفظ مسیر فعلی، واگذاری مسئولیت یا تدوین راهبردی جدید برای مدیریت بحرانهای اقتصادی و اجتماعی یکی را انتخاب کند.

به نظر میرسد سه گزینه اصلی پیش روی پزشکیان قرار دارد. نخستین گزینه، ادامه مسیر فعلی است که نتیجهای جز کاهش سرمایههای اجتماعی، تشدید ناکارآمدی بوروکراتیک و افزایش تضعیف نقش اجرایی دولت نخواهد داشت. در این مسیر، تکرار توصیههای اخلاقی و بیان دغدغهها بدون ارائه راهکارهای عملی، بیش از پیش اعتماد عمومی را کاهش خواهد داد.
گزینه دوم، کنارهگیری از مسئولیت و سپردن امور به چهرههایی است که ادعای مدیریت بحران و حل تمامی مشکلات کشور را دارند. این راه، هرچند ممکن است از نگاه برخی به معنای پذیرش واقعیتهای تلخ باشد، اما میتواند زمینهساز تغییرات ناگهانی و نامتعارفی شود که کنترل پیامدهای آن دشوار خواهد بود.
راه سوم، که شاید دشوارترین اما مؤثرترین گزینه باشد، تقویت دولت از طریق تدوین یک برنامه مشخص و علمی است. برنامهای که باید بر پایه تحلیل جامع از مشکلات، شناخت شرایط خاص کشور و ارائه راهحلهای مبتنی بر سیاستگذاری علمی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تدوین شود. چنین برنامهای تنها در صورتی موفق خواهد بود که از حمایت نظام حکمرانی برخوردار باشد و بتواند با ایجاد یک ثبات نسبی، اعتماد عمومی را جلب کند.
در این میان، ناترازی در حوزههایی مانند سوخت، یکی از چالشهای اصلی دولت محسوب میشود. تاکنون، سیاستهای ارائهشده برای مدیریت این بحران، عمدتاً در قالب توصیههای کلی مانند کاهش مصرف انرژی و تعطیلی برخی مراکز آموزشی و اداری بوده است. درحالیکه کارشناسان اقتصادی معتقدند بدون اصلاحات ساختاری و اجرای سیاستهای مشخص، امکان برونرفت از بحرانهای اینچنینی وجود ندارد.
در نهایت، دولت مقتدر و پاسخگو، جامعهای فعال و مشارکتجو و ارتباط مؤثر با جهان، سه ضلع اصلی عبور از این شرایط حساس خواهد بود. آنچه امروز مسعود پزشکیان باید به آن بیندیشد، نه فقط عبور از یک بحران کوتاهمدت، بلکه ارائه الگویی پایدار برای مدیریت کشور در شرایطی است که نیاز به تصمیمگیریهای قاطع و کارشناسیشده بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.