خبرهای داغ
کدخبر: ۱۴۵۲۶
تاریخ خبر:

دو سریال جدید که قرار است خاطرات مهرجویی را زنده کنند!

پس از سال‌ها بی‌توجهی به گنجینه ادبیات داستانی ایران، اکنون خبر از ساخت دو سریال «سووشون» و «بامداد خمار» بر اساس آثار شاخص ادبی به گوش می‌رسد. این اتفاق در حالی رخ می‌دهد که سینمای خانگی ایران غرق در داستان‌های خشونت‌بار شده است. آیا این دو سریال می‌توانند مسیر جدیدی را برای اقتباس‌های ادبی باز کنند و خاطرات آثار ماندگار داریوش مهرجویی را زنده کنند؟

دو سریال جدید که قرار است خاطرات مهرجویی را زنده کنند!

سال‌هاست که منتقدان و پژوهشگران حوزه فرهنگ و هنر با حسرت از گنجینه فراموش‌شده ادبیات داستانی ایران سخن می‌گویند؛ ذخایری بی‌نظیر از رمان‌ها و داستان‌هایی که هر یک قابلیت تبدیل شدن به فیلم‌ها و سریال‌های ماندگار را دارند. با این وجود، در تمام سال‌های گذشته، سینما و تلویزیون آن‌طور که باید و شاید از این منبع عظیم تغذیه نکرده‌اند. اما حالا نشانه‌هایی از تغییر در راه است. سریال‌هایی مانند «بامداد خمار» و «سووشون» که اقتباسی از آثار شاخص ادبیات معاصر هستند، آماده پخش از شبکه نمایش خانگی می‌شوند. همچنین، پروژه‌هایی چون بازآفرینی رستم و سهراب در قالب اثری سینمایی، خبر از جنب و جوش تازه‌ای می‌دهند. گویی فیلم‌سازان بیش از پیش به اهمیت آثار ادبی پی برده‌اند.

چالش‌های تاریخی اقتباس ادبی در سینمای ایران

شاید یکی از مهم‌ترین دلایل شکل نگرفتن اقتباس ادبی در سینمای ایران، تأخیر در ظهور رمان‌نویسی در کشورمان باشد. همین تأخیر باعث شد تا ادبیات و سینما سال‌ها گفت‌وگوی چندانی با یکدیگر نداشته باشند. حتی زمانی که آثار شاخصی چون «کلیدر» محمود دولت‌آبادی، «سمفونی مردگان» عباس معروفی یا «جزیره سرگردانی» سیمین دانشور خلق شدند، بستر فنی، حقوقی و تولیدی لازم برای اقتباس آن‌ها وجود نداشت.

عامل دوم، بوروکراسی پیچیده و نبود قوانین شفاف درباره حقوق مؤلفان و ناشران است. بسیاری از نویسندگان به دلیل نبود سازوکار مطمئن برای اقتباس، تاکنون حاضر به واگذاری حقوق آثار خود نبوده‌اند یا پروژه‌ها در پیچ و خم مجوزها و اختلافات حقوقی متوقف می‌شدند. البته این‌گونه هم نبوده که سینما خود را به کلی از دنیای اقتباس ادبی محروم کرده باشد. برای مثال، فیلم «گاو» اثر داریوش مهرجویی، برگرفته از کتاب «عزاداران بیل» غلامحسین ساعدی، در زمان خود یک شاهکار محسوب شد.

پلتفرم‌ها: نقطه عطفی در پیوند ادبیات و سینما

با ظهور پلتفرم‌ها و گسترش شبکه نمایش خانگی، معادله تغییر کرده است. رقابت شدید برای جذب مخاطب، تولیدکنندگان را به این نتیجه رسانده که برای دوام در بازار، باید سراغ قصه‌های قوی و شناخته شده بروند. از این رو، اقتباس از رمان‌ها که هم ساختار روایی محکمی دارند و هم نزد مخاطبان آشنا هستند، گزینه‌ای جذاب به نظر می‌رسد.

برای مثال، فصل اول سریال «زخم کاری» اثر محمود حسینی‌زاد، یک تغییر بزرگ در پیوند سریال‌سازی و ادبیات محسوب شد؛ پیوندی که در طول دو هفته، کتاب «زخم کاری» را جزو پرشمارگان‌ترین کتاب در بازار نشر قرار داد. در همین شرایط است که شاهد تولید یا پیش‌تولید آثاری چون «بامداد خمار» (بر اساس رمان فتانه حاج سیدجوادی)، «سووشون» (اثر ماندگار سیمین دانشور) و پروژه‌هایی پیرامون شاهنامه هستیم.

نقدی بر موج خشونت در تولیدات: آیا ژانر اجتماعی تنها به قتل خلاصه شده؟

با وجود فرصت‌هایی که پلتفرم‌ها برای ساخت آثار اقتباسی فراهم کرده‌اند، به نظر می‌رسد کارگردانان هنوز به قدرت این اتفاق واقف نیستند. در شرایطی که بسیاری از کارگردانان، سنگ بنای تولیداتشان را نه بر داستان‌ها و رمان‌ها، بلکه با عنوان سینمای اجتماعی، بر تصویر حوادث خشن اجتماعی بنا نهاده‌اند. این عارضه جدید سینما و سریال‌های ایران است.

کارگردانانی که لابه‌لای صفحات حوادث رسانه‌ها به دنبال یافتن سوژه‌های خود هستند. توجه به این ژانر به عنوان یکی از گونه‌های سینمایی به ذات، اتفاقی نقدپذیر نیست، اما زمانی که کارگردانان متعدد برای جذب مخاطب تنها به تصویر خشونت عریان دست می‌زنند، جای سوال باقی می‌ماند: آیا فیلمساز امکان و توانمندی دیگری برای خلق موج و جذب مخاطب را ندارد؟

سریال‌هایی مانند «داریوش»، «قورباغه»، «گردن‌زنی»، «جان سخت» و «جنگل آسفالت»، همگی غرق در ترسیم و بازنمایی فضای خشونت‌آمیز طبقات پایین اجتماع هستند. آن‌ها جز داستان‌های تکراری لبریز از قتل و زد و خورد، چیز دیگری به مخاطبشان نمی‌دهند. سریال تازه هومن سیدی به نام «وحشی» نیز از این فضا جدا نیست؛ او نیز در سریال جدیدش سراغ یکی از پرونده‌های جنایی سال‌های اخیر رفته است. حتی محمد کارت، محمدحسین مهدویان و امین حسین‌پور که در «یاغی»، «زخم کاری» و «بازنده» به سراغ اقتباس از آثار ادبی رفتند، انتخابشان کتاب‌هایی با داستان‌های خشونت‌آمیز و لبریز از انتقام‌گیری بود.

کورسوی امید: «سووشون» و «بامداد خمار» ناجی مخاطب؟

به همین خاطر است که در فضایی انباشته از آثاری با سوژه‌های خشونت‌آمیز، خبر پخش دو سریال «سووشون» و «بامداد خمار» خوشحال‌کننده خواهد بود. همین که کارگردانی به ساخت سریال‌هایی از داستان‌های مشهور ایرانی تمایل نشان داده، باید به فال نیک گرفت. این خرق عادت و فاصله گرفتن از سوژه‌های خشن و رفتن به سوی دنیایی دیگر می‌تواند برای مخاطبان سریال‌های شبکه نمایش خانگی، اتفاقی خوب و خوشایند باشد.

شاید ساخت این سریال‌ها سنگ بنای خوبی را بگذارند تا دیگر کارگردانان با ادبیات کشورشان آشتی کنند. البته این انتخاب برای اقتباس به علاقه و سابقه نرگس آبیار بازمی‌گردد. او نویسنده است، یکی از کتاب‌های خود را هم به تصویر بدل کرده و با وجود اینکه به عنوان کارگردان شناخته می‌شود، اما علاقه‌اش به ادبیات را حفظ کرده است.

میراث مهرجویی و پتانسیل بی‌نظیر ادبیات معاصر

با این اوصاف، ادبیات معاصر ایران ظرفیت شگفت‌انگیزی برای ظهور بر پرده سینما یا قاب تلویزیون دارد. «درخت گلابی» با اقتباسی از کتابی به همین نام به قلم گلی ترقی یا فیلم «مهمان مامان» با اقتباسی از نوشته هوشنگ مرادی‌کرمانی، که هر دو ساخته زنده‌یاد داریوش مهرجویی بودند؛ نمونه دقیقی برای اثبات این ظرفیت است؛ قدرتی که در بطن این رمان‌ها برای به تصویر کشیدن وجود داشته است. پس پربیراه نیست که حالا فرصت پیش آمده را مغتنم شمرد و بار دیگر به ادبیات ایران نگاهی دوباره کرد. از رمان‌های دولت‌آبادی، هوشنگ مرادی‌کرمانی، بلقیس سلیمانی گرفته تا داستان‌های کوتاه نویسندگانی چون گلشیری و چوبک، همگی این امکان و ظرفیت را به فیلمسازان می‌دهند تا مبنای سریال‌ها و فیلم‌های ماندگار شوند.

ادبیات: جان‌پناهی در دنیای پرتلاطم کنونی

علاوه بر این، اکنون که بازار فرهنگی ایران به سمت صنعتی شدن در حرکت است، وقت آن شده تا تعامل سازنده میان ادبیات و سینما به جریان اصلی بدل شود. اگر این مسیر ادامه یابد، شاید چند سال دیگر سینمای ایران بتواند هم‌پای نمونه‌های جهانی، اقتباس‌هایی در حد و اندازه‌های بزرگ و قابل اعتنا ارائه دهد. چراکه دیگر سودای اقتباس تنها یک آرزو نیست؛ بلکه فرصتی واقعی برای هنر ایران است تا از گنج پنهان ادبیات خود بهره‌برداری کند.

«ما از واقع‌گرایی خسته‌کننده دنیا به ادبیات پناه می‌بریم. ادبیات پناه جان‌های خسته است.» داستان‌ها و رمان‌ها برای جان‌های خسته‌ای که دنبال لحظه‌ای آرامش در میان شلوغی‌های روز می‌گردند، وقفه‌هایی برای آرامش و رها شدن پدید می‌آورند. این معجزه ادبیات است. این قدرت داستان‌گویی در رمان‌ها و داستان‌هاست که ناگهان مثل یک ناجی از راه می‌رسد و خواننده‌اش را از روزمرگی‌ها جدا می‌کند و به او هیجان درک دنیاهای نزیسته را می‌دهد.

به نظر شما، آیا ساخت این دو سریال می‌تواند آغازگر موج جدیدی از اقتباس‌های ادبی در سینما و تلویزیون ایران باشد؟

copied
ارسال نظر
 
  • پربیننده‌ترین‌ها

  • پربحث‌ترین‌ها

وب گردی

    ×

    برای حمایت ما لطفا روی یکی از تبلیغات کلیک کنید

    کلیک