خلاصه داستان سریال اجل معلق قسمت اول تا آخر
سریال تازه «اجل معلق» با بازی رضا عطاران و جمعی از بازیگران مطرح، داستانی پرتنش و کمدی-معمایی را به نمایش میگذارد که بینندگان را از همان قسمت اول درگیر میکند. هر لحظه این سریال یادآور این است که زندگی کوتاه است و مرگ در کمین همه ماست.

سریال تازه «اجل معلق» با بازی رضا عطاران و جمعی از بازیگران مطرح، داستانی پرتنش و کمدی-معمایی را به نمایش میگذارد که بینندگان را از همان قسمت اول درگیر میکند. هر لحظه این سریال یادآور این است که زندگی کوتاه است و مرگ در کمین همه ماست.
خلاصه داستان سریال اجل معلق از قسمت اول تا آخر
قسمت اول:
داوود و غلام تلاش میکنند تا کارگاه ریختهگری قدیمی را به بخش جدیدی برای کارشان تقسیم کنند، اما رئیس کارگاه، آقای مجاور، با این ایده مخالفت میکند و تأکید میکند که اینجا دیگر به بلورسازی تبدیل شده و همه نمیتوانند بمانند. این نقطه آغاز ماجراهای پرتنش و عجیب داوود است.
قسمت دوم:
یک تصادف جدی باعث میشود داوود با حضور اجل روبهرو شود. اجل با خنده میگوید: «مثل بچه آدم میزدی، بغل قبض روحت میکردم». داوود تازه متوجه میشود که جسدش پشت فرمان است و در حال انتقال به کالبد معنوی خود میباشد.
قسمت سوم:
پس از مرگ هماتاقی داوود، تقی، و اتفاقات مرموز دیگر، خانواده و اطرافیان از رفتار داوود وحشت دارند. او درگیر شمارش معکوس و حوادث ماورایی میشود و پرستار از وضعیت روانی او نگران است.
قسمت چهارم:
داوود به سراغ طهماسب میرود تا خسارت را جبران کند و از او میخواهد تا کاری را برایش انجام دهد. طهماسب از ترس و فشار شرایط، داوود را در موقعیت تصمیمگیری دشوار قرار میدهد و مخاطب را با تعلیق شدید روبهرو میکند.
قسمت پنجم:
داوود توسط افراد ناشناس سوار ماشین میشود و به مکانی برده میشود. در مسیر، او با اجل گفتوگو میکند و از رفتار عجیب خود مطمئن نیست. تلاش برای فرار و مواجهه با شرایط پیچیده، تنش داستان را افزایش میدهد.
قسمت ششم:
داوود و اجل وارد سولهای میشوند که پر از پوند است. اجل هشدار میدهد این پولها عامل بدبختیاند و باید به پلیس اطلاع داده شوند، اما داوود به دنبال فهمیدن حقیقت اختلاسها و حضور شریکان نیما شهابی است.
قسمت هفتم و هشتم:
داوود و طهماسب به صرافی میروند تا میزان پوندها را بررسی کنند. داوود با استفاده از ترفندهای مختلف سعی میکند اطلاعات واقعی را پنهان کند و برخورد با صراف، صحنهای پرتنش و طنزآلود خلق میکند.
قسمت نهم:
اجل از حرفهای نیما شهابی برای داوود میگوید و هشدار میدهد که رنجبر ممکن است فرار کند و همه تغییرات مالی و اقتصادی را اعمال کند. داوود درگیر تصمیمگیری و پس دادن پولها میشود.
قسمت دهم:
ساسان و سامان دوباره قصد دارند خریداران پوند را به خطر بیندازند، اما طرح آنها لو میرود. درگیریها و سوءتفاهمها، داستان را به سمت موقعیتهای خطرناک و تعلیقآور میبرد.
قسمت یازدهم:
داوود و سالار به سولهای پر از پوند میروند. اختلافات و تنشها افزایش مییابد و شخصیتها درگیر مسائل مالی و اخلاقی میشوند.
قسمت دوازدهم:
داوود در مواجهه با اجل و سایر شخصیتها، با تصمیمات اخلاقی و مالی دشواری روبهرو میشود و مخاطب را تا لحظه آخر در تعلیق نگه میدارد.