چرا امیر قلعهنویی انتخاب درستی برای نیمکت ایران در جام جهانی نیست؟
کمتر از یک سال مانده به آغاز جام جهانی ۲۰۲۶، حضور امیر قلعهنویی روی نیمکت تیم ملی بیش از هر زمان دیگری بحثبرانگیز شده است.

تیم ملی فوتبال ایران در حساسترین مقطع خود تا رسیدن به جام جهانی قرار دارد. پس از پایان جام جهانی ۲۰۲۲، هدایت این تیم به یک مربی ایرانی یعنی امیر قلعهنویی سپرده شد. اما عملکرد تیم ملی در این مدت نه تنها هواداران را راضی نکرده، بلکه موجی از نگرانیها را در آستانه حضور در جام جهانی ۲۰۲۶ ایجاد کرده است. هرچند حمایت برخی چهرههای ورزشی و غیرورزشی، قلعهنویی را بر صندلی سرمربیگری نشاند، اما اکنون دلایلی جدی وجود دارد که تداوم حضور او روی نیمکت تیم ملی را زیر سؤال میبرد.
شایستگی زیر ذرهبین
امیر قلعهنویی پرافتخارترین مربی تاریخ لیگ برتر ایران محسوب میشود، اما افتخارات او مربوط به سالهای دور است. بیش از یک دهه از آخرین قهرمانی تیم تحت هدایت او در لیگ برتر میگذرد. در این سالها، باوجود هزینههای سنگین و جذب بازیکنان گرانقیمت، او به موفقیتی تازه دست نیافت. از سوی دیگر، زمانی که قرار شد نیمکت تیم ملی به یک مربی ایرانی سپرده شود، قلعهنویی گزینه اول نبود. نامهایی چون یحیی گلمحمدی و علی دایی در صدر فهرست بودند، اما به دلایل مختلف از جمله شرایط اجتماعی، مسیر به سمت قلعهنویی چرخید. بنابراین از همان ابتدا، بحث بر سر شایستگی او جدی بود.
فاصله طولانی با فضای ملی
انتخاب قلعهنویی به عنوان سرمربی تیم ملی در شرایطی رخ داد که او مدتها از عرصه ملی فاصله گرفته بود. فعالیت اصلیاش در سالهای اخیر محدود به انتقاد از مربیان خارجی و خطاب کردن آنها با عباراتی چون «چشمآبی» و «اجنبی» بود. همین موضوع باعث شد در بازگشت ناگهانیاش به نیمکت تیم ملی، فاقد یک برنامه روشن و جامع باشد. خود او بارها در مصاحبهها تأکید کرده که برای پیادهسازی افکارش نیاز به زمان دارد؛ اما گذر ماهها هم تغییری اساسی در عملکرد تیم ایجاد نکرده است.
درگیر توهم توطئه
یکی از چالشهای بزرگ قلعهنویی، نگاه توطئهمحور اوست. او هنوز به اتفاقات سال ۲۰۰۷ اشاره میکند و حتی عباراتی مانند «قاتل بروسلی» را به میان میآورد. این ذهنیت انتقامجویانه تمرکز اصلی او را از فوتبال گرفته و به جای پرداختن به مشکلات تاکتیکی، او را درگیر جدالهای شخصی و حاشیهای کرده است.
نتایج سینوسی و نگرانی هواداران
تیم ملی در دوران قلعهنویی نه تنها پیشرفتی نداشته، بلکه در مواجهه با تیمهای درجه دوم و سوم آسیا هم به سختی پیروز میشود. او پیشرفت سایر تیمهای آسیایی را دلیل اصلی این وضعیت معرفی میکند، اما پاسخ روشنی برای توقف روند رشد فوتبال ایران ندارد. این درجا زدن، هواداران را به شدت نگران آینده تیم ملی کرده است.
مسئولیتگریزی و مقصر جلوه دادن بازیکنان
یکی از نکات پرانتقاد درباره سرمربی تیم ملی، فرار او از مسئولیت شکستهاست. در بسیاری از نشستهای خبری، قلعهنویی ناکامیها را به گردن بازیکنان میاندازد و کمتر سهمی برای خود قائل است. این رویکرد نهتنها نشانهای از ضعف مدیریتی است، بلکه میتواند انسجام تیمی را هم تضعیف کند.
ناتوانی در استفاده از ستارهها
تیم ملی ایران بازیکنان شاخص زیادی در اختیار دارد، اما در دوران قلعهنویی بسیاری از این ستارهها در سطحی پایینتر از توان واقعی خود ظاهر شدهاند. در نبود یک برنامه تاکتیکی روشن، مهرههای کلیدی تیم ملی تبدیل به بازیکنانی معمولی شدهاند؛ موضوعی که برای هواداران و کارشناسان غیرقابل پذیرش است.
بیمیلی به جوانگرایی
میانگین سنی تیم ملی در دوره فعلی به شکلی نگرانکننده افزایش یافته است. قلعهنویی با رویکردی کاملاً نتیجهگرا از تزریق جوانان به ترکیب تیم خودداری کرده و ترجیح داده همان چهرههای قدیمی را حفظ کند. این انتخاب آینده تیم ملی را، دستکم پس از جام جهانی، در معرض خطری جدی قرار میدهد.
دادههای غیر اصولی و توجیه شکستها
راه دیگر قلعهنویی برای گریز از انتقاد، تکیه بر آمارهایی مانند «امید به گل» است؛ دادههایی که در مواقعی برای توجیه عملکرد ضعیف استفاده میشود. او بارها از این ابزار برای انحراف افکار عمومی بهره برده، اما در زمانهایی که آمارها علیه او بوده، هیچ اشارهای به آن نکرده است.
ضعف در آنالیز رقبا
یکی از ویژگیهای مربیان مدرن، توانایی تحلیل دقیق رقبا پیش و حین مسابقه است. اما قلعهنویی در این زمینه بارها ناکام بوده است. نمونه بارز آن، شکست تیم ملی مقابل قطر در نیمهنهایی جام ملتهای آسیا بود؛ جایی که نه پیش از مسابقه و نه در جریان آن، تیم ملی طرح مشخصی برای تغییر روند بازی نداشت.
خط دفاعی نگرانکننده
خط دفاعی که روزگاری نقطه قوت تیم ملی ایران محسوب میشد، اکنون به پاشنه آشیل تیم بدل شده است. حتی برابر حریفان ضعیفی مانند افغانستان و قرقیزستان نیز دروازه تیم ملی باز شده و قلعهنویی در پاسخ به انتقادها تنها به جمله «فوتبال است دیگه» بسنده کرده است.
تداوم مشکلات همیشگی
بارها پیش آمده که تیم ملی با قلعهنویی از حریف پیش افتاده، اما در نهایت نتیجه را از دست داده یا بازی مساوی شده است. حتی بازیکنانی چون مهدی طارمی نیز این پرسش را مطرح کردهاند که چرا این نواقص اساسی برطرف نمیشوند. وعدههای قلعهنویی برای حل مشکلات تاکنون هیچ نتیجه ملموسی به همراه نداشته است.
دعوت نکردن از بازیکنان شایسته
یکی دیگر از نقاط ضعف قلعهنویی، نادیده گرفتن بازیکنان آماده لیگ است. احمد نوراللهی و دانیال اسماعیلیفر تنها نمونههایی از فوتبالیستهایی هستند که میتوانستند به تیم ملی کمک کنند، اما از فهرست خط خوردند. در مقابل، بعضی بازیکنان نیمکتنشین یا حتی بدون تیم در لیست دعوتشدگان قرار گرفتند؛ تصمیماتی که شائبه لجبازی سرمربی را پررنگتر میکند.