خبرهای داغ
کدخبر: ۱۰۶۳۴
تاریخ خبر:

مرگ تلخ دکتر نرگس محمدپور؛ چرا صدای رزیدنت‌ها خاموش می‌ماند؟

مرگ تکان‌دهنده دکتر نرگس محمدپور، رزیدنت جوان رشته زنان در تبریز، بار دیگر بحران بی‌صدا اما مداوم خودکشی در جامعه پزشکی ایران را به صدر اخبار بازگرداند.

مرگ تلخ دکتر نرگس محمدپور؛ چرا صدای رزیدنت‌ها خاموش می‌ماند؟

مرگ دکتر نرگس محمدپور، رزیدنت سال چهارم رشته زنان در دانشگاه علوم پزشکی تبریز، یکی دیگر از موارد تکان‌دهنده‌ای است که در سلسله رخدادهای خودکشی پزشکان در ایران به ثبت رسیده است. حادثه‌ای که می‌توانست رخ ندهد، اما نبود حمایت ساختاری و شدت فشارهای بیرونی و درونی، سرنوشتی تراژیک را رقم زد.

به نقل از دکتر هادی یزدانی، پزشک و فعال صنفی، «این مرگ اجتناب‌پذیر بود. نباید آن را به افسردگی یا مصرف دارو نسبت داد. چنین توجیهاتی برای فرار از مسئولیت بارها استفاده شده‌اند، اما در این مورد کاربردی ندارند. اگر حمایت به جای سخت‌گیری جایگزین می‌شد، او هنوز زنده بود. این مرگ نتیجه بی‌توجهی ساختار معیوبی‌ست که باید پاسخگو باشد.»

خودکشی پزشکان؛ بحرانی که دیگر عجیب نیست

خودکشی پزشکان، به‌ویژه در میان رزیدنت‌ها، طی سال‌های گذشته به بحرانی تکراری در نظام درمانی کشور بدل شده است. اگرچه در سال‌های ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ موارد متعددی از خودکشی پزشکان رسانه‌ای شد، اما برخورد نهادهای مسئول همچنان محدود و گاه بی‌تفاوت باقی مانده است.

نخستین خودکشی پزشک در سال جدید، به دکتر پرستو بخشی مربوط بود که هم‌زمان با آغاز نوروز ۱۴۰۴ رخ داد و به گفته بسیاری، جرقه‌ای شد بر دومینویی از مرگ‌های خودخواسته که جامعه پزشکی را بار دیگر در شوک فرو برد.

در ادامه این روند، مرگ دکتر محمدپور که در یکی از سخت‌ترین رشته‌ها یعنی تخصص زنان مشغول به کارآموزی بود، زنگ خطر را برای چندمین‌بار به صدا درآورد. فشارهای خانوادگی، ازجمله فوت پدر و بیماری سرطان مادرش، در کنار چالش‌های کاری، شرایط را برای او غیرقابل‌تحمل کرده بود.

پرونده‌ای که نقطه فروپاشی شد

در سومین سال رزیدنتی، دکتر محمدپور درگیر پرونده‌ای شد که زندگی‌اش را به سراشیبی کشاند. به گفته یزدانی، این پرونده مربوط به زایمانی پرخطر بود که تحت سیاست کاهش آمار سزارین توسط وزارت بهداشت، به‌صورت طبیعی انجام گرفت. حاصل آن، تولد کودکی با فلج مغزی بود؛ عارضه‌ای که همیشه به زایمان مربوط نمی‌شود، اما مسئولیت بزرگی را بر گردن تیم پزشکی می‌گذارد.

در بررسی این پرونده، هیئت نظام پزشکی تبریز ۱۲ درصد از قصور را متوجه دکتر محمدپور دانست؛ رقمی که بالاترین میزان تقصیر در میان تیم درمان محسوب می‌شد. یزدانی با انتقاد از این تصمیم می‌گوید: «او بارها گفته بود که تأمین هزینه‌های درمان مادرش برایش ممکن نیست. حالا نه‌تنها در پرونده حرفه‌ای‌اش این میزان قصور ثبت شده، بلکه مشخص نیست چرا بیشترین سهم تقصیر به او نسبت داده شده است.»

عدالت گمشده در ساختار هیئت‌های قصور

نحوه رسیدگی به قصور پزشکی، یکی از محورهای اصلی انتقاد فعالان صنفی است. یزدانی روند داوری در این هیئت‌ها را ناعادلانه و تبعیض‌آمیز می‌داند. او خواستار نظارتی مستقل بر عملکرد این هیئت‌ها شده و می‌گوید: «این مطالبه حذف اختیارات نیست؛ بلکه تقاضا برای شفاف‌سازی و پاسخ‌گویی است. لازم است گروهی حقیقت‌یاب خارج از ساختارهای رسمی، احکام این هیئت‌ها را بررسی کنند.»

وی همچنین هشدار می‌دهد که نفوذ محلی برخی اساتید باعث می‌شود رزیدنت‌ها قربانی شوند، درحالی‌که صاحبان قدرت از پاسخ‌گویی فرار می‌کنند.

از تبریز تا همدان؛ فشار بی‌رحم در رشته‌های دشوار

دکتر یزدانی رشته‌هایی چون زنان، جراحی و ارتوپدی را از جمله سخت‌ترین مسیرهای رزیدنتی می‌داند که به‌دلیل شرایط طاقت‌فرسا، رزیدنت‌ها را به مرز فروپاشی روانی می‌رساند. به گفته او، طی یک سال گذشته، دو رزیدنت ارتوپدی در همدان نیز اقدام به خودکشی کرده‌اند. از نظر او، برخی رشته‌ها و دانشگاه‌ها باید به‌طور موقت از پذیرش دانشجوی جدید منع شوند.

ترس از بیان درد؛ سانسور درونی و بیرونی

فضای حاکم بر آموزش تخصصی پزشکی، به‌گونه‌ای‌ست که حتی اعتراض در فضای مجازی نیز برای بسیاری غیرممکن شده است. دکتر یزدانی تأکید می‌کند: «نرگس در پیام‌های خصوصی‌اش گفته بود که حتی در اینستاگرام هم نمی‌تواند گله‌ای بنویسد؛ چون نگران بود مسئولان مانع ارتقای سالانه‌اش شوند. این ترس، خود یکی از جلوه‌های بارز ساختار سرکوب‌گر است.»

مرگی که تقدیر نبود؛ صدای خاموش یک پزشک

طبق گفته یزدانی، دکتر محمدپور نه‌تنها مرگ را انتخاب نکرده بود، بلکه تا ماه‌ها پیش از آن، از خودکشی ابراز بیزاری می‌کرد. اما فشارهای مزمن، شرایط را به‌جایی رساند که او باور خود را کنار گذاشت. «او گفته بود که اگر جهنمی بدتر از این زندگی باشد چه؟ اما در نهایت، از همین جهنم فعلی به جهنمی که از آن می‌ترسید پناه برد.»

یزدانی می‌گوید: «اگر حمایت کافی، نظارت مؤثر و درک متقابل وجود داشت، نرگس هنوز میان ما بود. این مرگ، نتیجه اهمال‌کاری سیستمی بود؛ نه یک حادثه ناگهانی.»

سکوت وزارت بهداشت و انتظاری که بی‌پاسخ مانده

فعالان صنفی، از سکوت وزارت بهداشت در برابر این بحران انسانی به‌شدت انتقاد دارند. به گفته یزدانی، با آغاز به‌کار وزیر جدید، امیدواری‌هایی شکل گرفت، اما حالا جامعه پزشکی با این پرسش مواجه است: «آیا چیزی تغییر کرده؟ آیا این مرگ‌ها بررسی شده‌اند یا باز هم قرار است در لابه‌لای زمان فراموش شوند؟»

او یادآور می‌شود: «پیش از این، وزرای سابق نسبت به خودکشی پزشکان واکنش نشان داده بودند. اما این بار، حتی روابط عمومی وزارت هم موضع شفافی ارائه نداده است.»

تناقض ماهوی در جایگاه رزیدنت‌ها

سؤالی که همچنان بی‌پاسخ مانده، جایگاه مبهم رزیدنت‌هاست. یزدانی می‌پرسد: «آیا رزیدنت دانشجوست یا کارمند؟ اگر دانشجوست، چرا مسئولیت قصور را بر عهده دارد؟ اگر کارمند است، پس حقوقش کجاست؟ این تناقض باید روشن شود.»

فروپاشی مرجعیت پزشکی؛ حرفه‌ای که دیگر جذاب نیست

دکتر یزدانی همچنین به کاهش جایگاه اجتماعی و اقتصادی حرفه پزشکی اشاره دارد. او با بیان اینکه افزایش ظرفیت پذیرش پزشک باعث سقوط کیفیت شده، می‌گوید: «اکنون پزشکی نه درآمد مناسبی دارد و نه اعتبار اجتماعی گذشته را. این سیستم بیمار، پزشکانی می‌سازد که ابتدا قربانی‌اند و بعدها شاید به ستمگر بدل شوند.»

در پایان، او هشدار می‌دهد: «امروز بسیاری از رزیدنت‌ها به خودکشی یا مهاجرت پناه می‌برند؛ اما اگر روزی یکی از آنان به‌جای جان خود، جان استاد یا مسئول را هدف قرار دهد، نمی‌توان از آن گذشت. همه خود را نمی‌کشند؛ برخی ممکن است واکنشی دیگر نشان دهند. آن روز، هشداری‌ست که نمی‌توان نادیده گرفت.»

رزیدنت

copied
ارسال نظر
 
  • پربیننده‌ترین‌ها

  • پربحث‌ترین‌ها

وب گردی

    دیگر رسانه ها

    ×

    برای حمایت ما لطفا روی یکی از تبلیغات کلیک کنید

    کلیک