رازهای ناگفته قتل امیرمحمد؛ چه شد که دانشجوی نخبه بهدست سارقان جان باخت؟
جزئیات تازهای از پرونده قتل تلخ «امیرمحمد خالقی»، دانشجوی ممتاز دانشگاه تهران، از سوی وکیل اولیای دم فاش شده است.

در شامگاه ۲۴ بهمنماه ۱۴۰۳، جنایتی تکاندهنده در خیابان جنت تهران به وقوع پیوست؛ «امیرمحمد خالقیدرمیان»، دانشجوی ۱۹ ساله و نخبه رشته مدیریت دانشگاه تهران، قربانی یک زورگیری مرگبار شد. این جنایت توسط دو سارق موتورسوار صورت گرفت و موجی از واکنشها را در میان افکار عمومی، بهویژه دانشجویان، برانگیخت.
تنها دو روز بعد از این حادثه، جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران با تجمع در کوی دانشگاه، نسبت به وضعیت امنیتی محل سکونت دانشجویان اعتراض کردند. آنها میگفتند که بارها در همان منطقه قربانی زورگیری شدهاند. در پی این واکنشها، پلیس و قوه قضاییه در تاریخ ۳۰ بهمن اعلام کردند که عاملان قتل شناسایی و دستگیر شدهاند.
احمدرضا، متهم اصلی این پرونده، ۱۷ ساله است و به اتهام قتل عمد، به قصاص محکوم شد. امیرمهدی، متهم دوم، به دلیل مشارکت در قتل و سرقت، ۲۵ سال حبس گرفت. حمیدرضا حاجیاسفندیاری، وکیل اولیای دم، در گفتوگویی به ابعاد تازهای از ماجرا اشاره کرده است.
به گفته حاجیاسفندیاری، آن شب سارقان با دیدن امیرمحمد که در حال دویدن بوده، تصور کردهاند او شیء ارزشمندی حمل میکند. در حین فرار، کولهپشتی حاوی لپتاپ امیرمحمد از دوشش میافتد و همین موضوع انگیزه تعقیب و حمله به او میشود. سارقین با برداشت این کوله، گمان میکنند که طعمهشان چیزی گرانبها را رها کرده و تصمیم به درگیری میگیرند.
طبق تصاویر دوربینهای مداربسته، احمدرضا با چاقویی سه ضربه به امیرمحمد وارد میکند؛ دو ضربه به قفسه سینه و یکی به کمر. هرچند در ابتدا او این ضربه به کمر را انکار میکرد، شواهد و ویدیوها خلاف آن را ثابت کردند. وکیل خانواده مقتول میگوید: «امیرمحمد هنگام درگیری برای حفاظت از قفسه سینهاش، پشت به مهاجم چرخیده، اما متهم بدون مکث، ضربات را ادامه داده است.»
امیرمحمد پس از این درگیری شدید، با زحمت خود را به خیابان اصلی میرساند. در حالی که تلاش میکرد از رهگذران کمک بگیرد، یکی از ساکنان محل به نام «آقای ک» متوجه وضعیت او میشود. این فرد همان شب ماجرا را به اورژانس، پلیس و حتی حراست دانشگاه اطلاع میدهد، اما طبق گفتهها، مسئولان حراست عنوان کردهاند که «اکنون دیروقت است و نمیتوان اقدامی کرد.»
در فضای مجازی گمانهزنیهای بسیاری درباره دلایل این قتل شکل گرفت. برخی از کاربران، سلبریتیها و حتی وکلا ادعا کرده بودند که انگیزه قتل صرفاً اقتصادی بوده یا اینکه پرونده رنگ و بوی سیاسی دارد. اما وکیل اولیای دم این فرضیهها را رد میکند و تأکید دارد که «پرونده کاملاً جنایی بوده و امیرمحمد برای نجات جانش دویده، نه برای بازپسگیری اموال.»
یکی از نکات مهم این پرونده، وجود قطعهای فنی در کولهپشتی امیرمحمد بود که به سفارش خانوادهاش آن را برای تعمیر به تهران آورده بود. این قطعه، پس از تحویل گرفتن کولهپشتی و لپتاپ از مراجع قضایی، همچنان در کوله موجود بود؛ مدرکی که از دید وکیل خانواده، صحت جناییبودن پرونده را تقویت میکند.
در خصوص سوابق متهمان، اطلاعات نگرانکنندهای وجود دارد. احمدرضا، نوجوانی با سابقه سرقت از ۱۵ سالگی، و کارگر یک صافکاری بوده است. هر دو متهم عضو باندی بودند که سابقه ۳۰ تا ۴۰ فقره سرقت را داشتند؛ در برخی موارد با استفاده از چاقو. این موضوع از نظر بازپرس پرونده، نشانگر آن است که انگیزه آنها فقط مشکلات مالی نبوده بلکه عادت مجرمانه هم در میان بوده است.
در برابر ادعای وکلای متهمان مبنی بر غیرعمدی بودن قتل، حاجیاسفندیاری ماده ۲۹۰ قانون مجازات اسلامی را یادآوری میکند. به گفته او، «قانون در این ماده تأکید دارد که حتی اگر قصد کشتن وجود نداشته باشد، وارد آوردن ضربه به نقاط حساس بدن با آلت قتاله، مصداق قتل عمد است.»
با صدور حکم قصاص، برخی فعالان اجتماعی برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول تلاش کردهاند، بهویژه به دلیل سن پایین متهم. اما حاجیاسفندیاری میگوید احمدرضا حتی در دادگاه هم از عمق فاجعه آگاه نبود و رفتارش کودکانه بوده، گویی در یک بازی شرکت کرده است.
مسئولان نیز در روزهای نخست پس از قتل، با حضور در زادگاه امیرمحمد وعدههایی برای ساخت خیابان یا مدرسهای به نام او دادند؛ وعدههایی که به گفته وکیل خانواده تاکنون هیچیک عملی نشده است.
در حال حاضر، پرونده در مرحله بررسی نهایی در دیوان عالی کشور است. درخواست فرجامخواهی وکیل احمدرضا هنوز در دست بررسی است، اما خانواده مقتول با ارسال لایحهای خواستار اجرای حکم قصاص در ملأعام شدهاند تا از نظر آنان، این حکم خاصیت بازدارنده داشته باشد. اگر تا پایان تیرماه نتیجه فرجامخواهی ابلاغ شود، احتمال دارد حکم قصاص در مردادماه به اجرا درآید.