چرا هدفگذاری بیش از حد مضر است؟
امروزه بسیاری از افراد به دنبال هدفهای بزرگ هستند و خود را درگیر تلاش برای رسیدن به نتایج ملموس میکنند.

در دنیای امروز، هدفگذاری به یک بخش اساسی از زندگی تبدیل شده است. بسیاری از افراد تصور میکنند که تنها با تعیین اهداف بزرگ و تلاش بیوقفه برای دستیابی به آنها میتوانند به موفقیت و خوشبختی دست یابند. این در حالی است که اهداف، در واقع تنها ابزارهایی برای هدایت ما به سمت پیشرفت و رشد هستند و نباید بهعنوان تنها عامل خوشبختی و معنای زندگی در نظر گرفته شوند.
به نقل از سایت سایکولوژی تودی، توجه به فرآیند و لذت بردن از مسیر رسیدن به اهداف، میتواند به بهبود کیفیت زندگی و افزایش شادی منجر شود. جامعه امروزی ما شدیداً بر موفقیتهای بزرگ و اهداف مشخص تأکید دارد. از تابلوهای رؤیا گرفته تا فهرستهای آرزو، همیشه به ما گفته میشود که برای موفقیت باید به طور پیوسته و با عزم راسخ برای رسیدن به اهدافمان تلاش کنیم. اما آیا اگر این نگاه باعث شود که شادی واقعی خود را از دست بدهیم، همچنان به این مسیر ادامه دهیم؟
داشتن اهداف و آرزوهای بزرگ در زندگی اصلاً بد نیست. اما وقتی تنها به هدفگذاری بهعنوان معیار اصلی برای یافتن معنا در زندگی نگاه کنیم، ممکن است تمام وقت و انرژی خود را صرف کارهایی کنیم که از آنها لذت نمیبریم، در حالی که امید داریم پاداشی که در انتظار آن هستیم، زمانی به دست آید که دیگر برایمان مفید نباشد. به همین دلیل، باید نسبت به اهداف خود بیطرف باشیم. به عبارت دیگر، باید هدفها را بهعنوان یک راهنما در نظر بگیریم و در عین حال اجازه ندهیم که این اهداف ما را تعریف کنند. به جای تمرکز بیش از حد بر رسیدن به یک نقطه پایان، باید به این فکر کنیم که آیا در طول مسیر لذت میبریم یا خیر. در ادامه، به بررسی سه دلیلی میپردازیم که نشان میدهند اهداف هنوز هم اهمیت دارند، حتی اگر شادیمان را تنها بر اساس دستیابی به آنها تعریف نکنیم.
اهداف نیت فرد را مشخص میکنند
اولین نکته این است که اهداف نه تنها برای دستیابی به یک نتیجه خاص تعیین میشوند، بلکه میتوانند نیت و انگیزه فرد را نیز هدایت کنند. در بسیاری از موارد، مانند نوشتن یک کتاب، فرد ممکن است هدفی مانند انتشار کتاب داشته باشد، اما در طول مسیر، جادوی واقعی در فرآیندهایی است که اتفاق میافتند. مثلا شخص ممکن است از مراحل نوشتن، اصلاح پیشنهادات، همکاری با ناشر یا ارسال به ناشران لذت ببرد. این افراد که به فرآیند هدفگذاری توجه دارند، حتی اگر به نتیجه نهایی نرسند، از انجام فعالیتها لذت خواهند برد. در اینجا هدف تنها بهعنوان یک راهنما عمل میکند که فرد را به حرکت وا میدارد، اما هدف اصلی این است که از مسیر لذت ببرد، نه صرفاً رسیدن به یک نتیجه خاص.
هدفها به نتایج خوشایند و غیرمنتظره منجر میشوند
گاهی اوقات بهترین نتایج، آنهایی نیستند که از ابتدا در نظر گرفتهایم. مثلاً فردی که در مسیر نوشتن کتاب تلاش میکند، ممکن است در طول این فرآیند با نویسندگان و پادکستهای جدیدی آشنا شود، دعوتهایی برای حضور در برنامههای مختلف دریافت کند، یا حتی فرصتی برای نوشتن برای نشریات معتبر پیدا کند. این نتایج جانبی، علاوه بر اینکه خوشایند هستند، روابط و تجربیات جدیدی برای فرد به ارمغان میآورند که از هدف اولیه نیز رضایت بیشتری به او میدهند. به این ترتیب، فرد از مسیر خود لذت میبرد و در عین حال به دستاوردهای جانبی ارزشمندی میرسد.
اهداف افراد را به یکدیگر متصل میکنند
از دیگر فواید اهداف این است که میتوانند افراد را به یکدیگر متصل کنند. کسی که برای رسیدن به یک هدف بزرگ تلاش میکند، معمولاً نیاز به همکاری با دیگران دارد. در این مسیر، او با مربیان، همکاران و افراد دیگر همکاری میکند و این روابط میتواند به دوستیها و ارتباطات عمیقتری تبدیل شود. بنابراین، در حالی که افراد به دنبال اهداف خود هستند، در عین حال روابط جدید و معنیداری شکل میدهند که به آنها احساس تعلق و ارتباط میدهد. در واقع، آنچه که فرد از این مسیر به دست میآورد، بیشتر از دستاوردهای خود هدف است و شامل تجربیات مشترک و روابطی است که به او احساس تحقق بیشتری میدهند.
آیا باید هدف تعیین کنیم؟
قطعاً باید هدف داشته باشیم، اما نباید آنها را به هویت خود تبدیل کنیم. شجاع باشید و رویاهای بزرگ داشته باشید، اما در عین حال متواضع باشید. تنها کافی است که متمرکز بمانید و به جلو حرکت کنید، اما به اندازه کافی انعطافپذیر باشید که از انحرافات مسیر لذت ببرید. باید نسبت به اهداف بیطرف باشیم، چون هدف نه مقصد نهایی، بلکه یک دعوت است. دعوتی به زندگی با نیت، دعوتی برای لذت بردن از فرآیند، دعوتی برای یافتن معنا در لحظه، دعوتی برای ارتباط با دیگران و دعوتی برای رشد در شیوههایی که تصور نمیکردید. پس اهداف بزرگ و جسورانه تعیین کنید، اما فراموش نکنید که در مسیر رسیدن به آنها، از لحظات و تجارب لذت ببرید.