هجوم به بازار طلا و جاکلیدی در نیمه صفر؛ خرافهای تازه برای خانهدار شدن!
در روزهایی که شبکههای اجتماعی به جولانگاه شایعات و توصیههای بیپایه بدل شدهاند، برخی کاربران فضای مجازی با ترفندهای عجیب، مخاطبان خود را به خریدهایی خاص در سیزدهم ماه صفر ترغیب میکنند.

با نزدیک شدن به سیزدهم ماه صفر، برخی چهرههای شناختهشده در فضای مجازی به ترویج اعمالی روی آوردهاند که نه تنها ریشه دینی یا عرفی ندارند، بلکه تنها بر اساس توصیههای بیمنبع و ساختگی گسترش یافتهاند. اینفلوئنسرها و بلاگرها در پستها و استوریهای خود، مخاطبان را تشویق میکنند که اگر خواهان خانهدار شدن هستند، در این روز خاص یک جاکلیدی بخرند. یا اگر به دنبال فرزندآوری هستند، خرید یک عروسک میتواند آرزویشان را برآورده کند. همچنین، برای ثروتمند شدن، خرید حتی قطعهای کوچک از طلا پیشنهاد میشود.
بر اساس گزارش روزنامه ایران، با وجود نبود هیچگونه مستند شرعی یا رسمی درخصوص خاص بودن این روز، بازار برخی کالاها به شدت تحت تأثیر این تبلیغات قرار گرفته است. فعالان اقتصادی میگویند سال گذشته نیز، درست در همین بازه زمانی، شاهد افزایش چشمگیر مراجعه مردم به بازار طلا بودهاند و کالاهایی نظیر جاسوئیچی که در شرایط عادی چندان گران نیستند، با قیمتهایی قابلتوجه به فروش رفتهاند.
طرفداران این اعتقادات ادعا میکنند که روز سیزدهم صفر، زمانی است که «شانس در خانه را میزند» و نباید فرصت را از دست داد. این در حالی است که تحلیلهای کارشناسی، این نوع باورها را در زمره خرافاتی میدانند که با تکرار در شبکههای اجتماعی، بهتدریج در ذهن برخی مخاطبان به یک «واقعیت» تبدیل میشوند.
فاطمه علایی، روانشناس، در تحلیل روانشناختی این پدیده میگوید:
«بیشتر کسانی که چنین خرافههایی را باور میکنند، افرادی هستند که توان نه گفتن ندارند، یعنی برخی از افراد هر چه را میشنوند، میپذیرند. همین باعث میشود تا این افراد با شنیدن و دیدن مداوم در مورد موضوعی مثل خرید کردن در روزی خاص، برای برآورده شدن حاجت و آرزویی جذب میشوند و عزمشان را برای خرید جزم میکنند.»
اما به گفته این روانشناس، تنها افراد سادهباور درگیر این پدیده نیستند. او ادامه میدهد:
«خودشیفتهها و کسانی که خودشان را بالاتر از دیگران میدانند در گروه بعدی قرار میگیرند. آنها چون خودشان را بالاتر از بقیه میدانند، علاقهمندند که همیشه با دیگران تفاوت داشته باشند. آنها همیشه میخواهند خودشان را بالاتر و آگاهتر از دیگران نشان دهند و برای آگاهی از آیندهای که برای همه نامعلوم است به باورهای خرافی و حتی فالگیری و رمالی روی میآورند.»
علایی همچنین تصریح میکند:
«به هر حال کسانی که به دنبال این باورها میروند از کار خود رضایت نسبی هم به دست میآورند.»
این روانشناس، اگرچه ایجاد حس مثبت لحظهای در پی چنین اقداماتی را چندان نگرانکننده نمیداند، اما نسبت به عمق یافتن این نوع تفکرات هشدار میدهد:
«اینکه فرد با قطعهای کوچک از طلا برای خود احساس میکند قدمی به یک آرزو نزدیک شده، شاید چندان خطرناک هم نباشد، همین حرکت در حقیقت احساس رضایت در فرد ایجاد میکند. اما موضوع زمانی جدی تلقی میشود که خرافه به باور تبدیل شود و اکثریت افراد به چنین باورهایی روی بیاورند. یعنی به جای تلاش و کسب راههای درست، علمی و منطقی برای رسیدن به اهداف و آرزوهای خود به انجام کارهای خرافی بپردازند.»
از نظر او، زمینههای اقتصادی و روانی نقش مهمی در گرایش افراد به چنین باورهایی دارند:
«مشکلات اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی حتی شکستهای عاطفی از زمره مواردی هستند که افراد را به سمت خرافه و باورهای خرافی سوق میدهند.»
علایی همچنین به پیامدهای خانوادگی این نوع باورها اشاره میکند و هشدار میدهد:
«بسیاری از افراد برای اینکه به این باور عمل کنند، خود و خانواده را تحت فشار قرار میدهند، گاهی خرید یک قطعه طلای کوچک به جدالی بیپایان در زندگی زناشویی و آسیب دیدن روابط بین فردی منجر میشود. همه این موارد نشان میدهد که باید قبل از انجام هر عملی، اهداف و برنامههای خود از انجام آن کار را برای خودمان ارزیابی کنیم و بدانیم آیا تحت تأثیر جو عمومی این کار را انجام میدهیم یا براساس استدلال و منطق خودمان. اگر جوابی برای پرسشهایمان داشتیم و از انجام آگاهانه کار مطمئن بودیم مشکل خاصی وجود ندارد. اما باید هوشیار باشیم که مرز بین باور و خرافه بسیار باریک است و کوچکترین لغزشی در باورها میتواند، ما را به ورطه خرافه بیندازد.»
در شرایطی که فشارهای اقتصادی و دغدغههای معیشتی بسیاری از مردم را درگیر کرده، سوق دادن جامعه به سمت رفتارهایی از این دست نهتنها کمکی به بهبود اوضاع نمیکند، بلکه میتواند آسیبهای جدیتری به روابط اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی وارد کند.