جنجالیترین پرونده قتل که تبدیل به یک فیلم شد؛
آرمان عبدالعالی اعدام شد؛ جسد غزاله شکور همچنان مفقود است
به مناسبت اکران فیلمی که از پروندهی قتل غزاله شکور الهام گرفته شده است، نگاهی داریم به یکی از جنجالیترین پروندههای جنایی ایران. داستان دختری که به دست معشوق خود به قتل رسید و جسد او هرگز پیدا نشد.
در بامداد روز ۳ آذر ۱۴۰۰، آرمان عبدالعالی، متهم به قتل غزاله شکور، دختری که او را دوست داشت، به دار آویخته شد. پروندهای که به دلیل پیچیدگیهای فراوان و عدم کشف جسد مقتول، سر و صدای بسیاری به پا کرد.
ماجرا از آنجا آغاز شد که در شب ۱۲ اسفند ۱۳۹۲، داوود شکور، پدر غزاله، به کلانتری ۱۰۳ مراجعه کرده و گزارش گم شدن دخترش را اعلام کرد. او توضیح داد که غزاله پس از ترک محل کار مادرش و مراجعه به مطب دکتر، ناپدید شده و موبایلش نیز خاموش شده است، بهطوری که احتمال ربودن او وجود دارد.
پس از شکایت، پرونده به اداره آگاهی منتقل شد. داوود شکور در طی تحقیقات اعلام کرد که منشی مطب به دلیل شلوغی به غزاله گفته که یک ساعت بعد مراجعه کند، اما او به جای بازگشت به مطب، به دیدن یکی از دوستانش رفته است. پدر غزاله به آرمان عبدالعالی و چند نفر دیگر مشکوک بود.
اعترافات اولیه متهم
آرمان عبدالعالی، پس از شناسایی و دستگیری، در نخستین اظهاراتش گفت: «در عید سال گذشته در ترکیه با غزاله آشنا شدم. دوازدهم اسفند، او با من تماس گرفت و بعد از آن من با او ارتباط گرفتم. غزاله گفت نزدیک خانه ماست، اما وقتی از آیفون نگاه کردم کسی را ندیدم. پس از آن هم دیگر هیچ ارتباطی با او نداشتم.»
ماموران پلیس در بازرسی از محل سکونت آرمان و همچنین آپارتمان محل زندگیاش، اثری از غزاله نیافتند. تحقیقات از سرایدار آپارتمان نیز بینتیجه ماند، چرا که او اظهار بیاطلاعی کرد و گفت در روزهای ۱۱ تا ۱۳ اسفند در حال شستوشوی دیوارهای آپارتمان بوده و ورود و خروجی را ندیده است. بررسیهای پلیس نشان داد که مجتمع مذکور دوربین مداربستهای نداشته است.
آرمان در تحقیقات بعدی عنوان کرد که آخرین ملاقات او با غزاله یک ماه قبل از حادثه و در حضور یکی از دوستان غزاله بوده است. او افزود: «روز دوازدهم اسفند، غزاله با من تماس گرفت و گفت وقت دکترش به تعویق افتاده است و میخواهد مرا ببیند. در نهایت، من از آیفون بیرون را نگاه کردم و کسی را ندیدم. بعد از آن به اتاق برادرم رفتم و خوابیدم. بعد از بیدار شدن، چندین پیامک برای او فرستادم، اما پاسخی نیامد.»
آرمان در پاسخ به سوال بازپرس درباره اینکه آیا در آن روز با غزاله ملاقات داشته یا خیر، گفت: «خیر.»
در ادامه تحقیقات، پلیس با یکی از مطلعان پرونده درباره رابطه میان آرمان و غزاله گفتگو کرد. این فرد اظهار داشت که رابطه آنها پس از آشنایی در ترکیه و از طریق یک دوست مشترک ادامه پیدا کرد. او توضیح داد: «آرمان در ابتدا بسیار عاشق غزاله به نظر میرسید، اما به مرور زمان، رفتارهای ناپسندی از خود نشان داد. غزاله پس از مدتی متوجه شد که آرمان رفتارهای کنترلگرانهای دارد و میخواهد او همیشه در دسترسش باشد. این مسئله باعث شد غزاله چندین بار تلاش کند رابطهاش را با آرمان قطع کند، اما آرمان با اصرار خواستار بازگشت بود. او حتی چند روز قبل از ربودن غزاله دروغ گفته بود که پدرش تصادف کرده تا او را ببیند، اما غزاله حاضر به ملاقاتش نبود.»
گواهی مادر متهم
مادر آرمان نیز در تحقیقات مربوط به روز حادثه گفت: «صبح آن روز در مطب مشغول درمان بیماران بودم. بعد از پایان کار به خانه رفتم و تا ساعت ۱۴:۳۰ فرزند کوچکم را از مدرسه تحویل گرفتم. آرمان نیز به خانه آمد و پس از خوردن داروی آلرژی خود به خواب رفت. من خانه را حدود ساعت ۱۶:۳۵ تا ۱۶:۴۰ ترک کردم. وقتی برگشتم، متوجه شدم آرمان و برادر کوچکترش سیبزمینی سرخ کرده خوردهاند. پای چپ آرمان آسیب دیده بود و گلدانی دکوری شکسته شده بود. او گفت که به دلیل استفاده از میله بارفیکس به عنوان عصا، گلدان از میز تلویزیون افتاده و شکسته است.»
اظهارات تکمیلی آرمان
با وجود تناقضات در اظهارات، آرمان جزئیات بیشتری از روز حادثه را ارائه داد: «حدود ساعت ۱۶ غزاله با من تماس گرفت، اما من نتوانستم جواب بدهم. بعد خودم با او تماس گرفتم و او گفت که میخواهد مرا ببیند. او آمد و وقتی از آیفون نگاه کردم، دیدم که در مقابل خانه است. او وارد شد و ما مدتی با هم صحبت کردیم. سپس گفت که باید برود و از من درخواست کرد که آژانس بگیرم، اما بعد تصمیم گرفت که خودش برود. وقتی بیرون میرفت، پایش روی زمین خیس سر خورد و از پلهها سقوط کرد. من وحشتزده شدم و او را به داخل خانه آوردم. او خونریزی شدیدی داشت و نفس نمیکشید. مجبور شدم او را در دو کیسه زباله بپیچم و سپس در یک چمدان قرمز قرار دادم. جسد او را به یکی از سطلهای زباله میدان سینا بردم و داخل آن انداختم. سپس به خانه برگشتم و آثار خون را پاک کردم. کیف و کفشهای او را نیز روز بعد در یک سطل زباله دیگر انداختم.»
آرمان در اظهارات نهایی خود، جزئیات دقیقتری از روز حادثه ارائه کرد. او گفت: «حدود ساعت ۱۶ غزاله با من تماس گرفت. من دراز کشیده بودم و نتوانستم جواب بدهم. بعد خودم با او تماس گرفتم و او گفت وقت دکترش یک ساعت عقب افتاده و میخواهد مرا ببیند. به او گفتم صبر کند تا مادرم از خانه برود. وقتی مادرم خانه را ترک کرد، در را باز کردم و غزاله وارد شد. او در اتاقم نشست و شروع به صحبت کردیم. پس از مدتی، غزاله با خالهاش تماس گرفت و من برای جواب دادن به تلفن خانه، اتاق را ترک کردم. پس از مکالمهها، غزاله در مورد رابطهمان صحبت کرد. من تلاش میکردم موضوع را عوض کنم، زیرا نمیخواستم دوستیمان ادامه یابد. غزاله با تمسخر و خشم به صحبتهایم واکنش نشان داد و مرا به عقب هل داد. من نیز در پاسخ، او را به عقب هل دادم و سرش به دستگیره تخت برخورد کرد و بیهوش شد. سپس با میله بارفیکس چندین بار به سرش ضربه زدم. جسد او را به هال برده، در کیسه زباله پیچیدم و در چمدان قرار دادم. سپس جسد را به سطل زبالهای بردم و چمدان را به خانه بازگرداندم.»
آرمان هیچ انگیزه خاصی برای قتل غزاله عنوان نکرد و همه چیز را به بحث و دعوا نسبت داد. تحقیقات نشان داد که در روز حادثه، بین آرمان و غزاله ۱۳ بار از طریق پیامک و تماس تلفنی ارتباط برقرار شده بود. برای پنهان کردن آثار جرم، آرمان از واکس مشکی برای پاک کردن لکههای خون استفاده کرده بود.
پس از اعترافات آرمان، اداره آگاهی از مدیریت پسماند شهرداری خواست تا در صورت یافتن هرگونه شواهد از جسد، آن را اطلاع دهد. اما مدیرعامل سازمان مدیریت شهرداری اعلام کرد که هیچ گزارشی مبنی بر کشف جسد دریافت نکردهاند.
آرمان برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شد. طبق گزارش پزشکی قانونی، هیچ نشانهای از اختلال عمده روانپزشکی که باعث فقدان کنترل اراده و تمییز شود، در زمان وقوع جرم یا پس از آن مشاهده نشده است.
مرکز تشخیص هویت پلیس آگاهی، پس از تحلیل لکههای خون موجود بر روی چمدان و قالیچه، از پدر و مادر متهم و مقتول نمونه خون گرفت. نتایج نشان داد که خون موجود بر قالیچه با نمونههای ژنوتایپ پدر و مادر غزاله مطابقت دارد. همچنین، خون موجود بر روی شلوار آرمان با نمونه خون خودش تطابق داشت.
شهادت دوستان متهم
یکی از دوستان آرمان، به نام «ف.ط»، شهادت داد که آرمان در روز بعد از حادثه در مدرسه به او اعتراف کرده بود که با میله بارفیکس به سر غزاله ضربه زده و سپس جسدش را در سطل زباله انداخته است. آرمان همچنین گفته بود که گوشی غزاله را با خود به مدرسه آورده و قصد دارد آن را دور بیندازد.
بازسازی صحنه جرم
آرمان در بازسازی صحنه جرم به قتل اعتراف کرد و جزئیات دقیقی از نحوه انجام جرم ارائه داد. او بیش از ۶۰ روز در اداره آگاهی بود و سپس به زندان رجاییشهر منتقل شد.
انکار قتل در دادگاه
با گذشت ده ماه از بازداشت، آرمان در جلسات دادگاه، اتهام قتل عمدی را رد کرد و علت مرگ غزاله را سقوط از پلههای خانه اعلام کرد. او ادعا کرد که از ترس والدینش جسد را به داخل خانه آورده و سپس برای مخفی کردن آن، جسد را در چمدان گذاشته و در سطل زباله انداخته است. آرمان در توضیح اینکه چرا به اورژانس اطلاع نداده است، گفت: «در آن لحظه هل شدم و نمیدانستم چه کار کنم.» او همچنین بیان کرد که به دوستش درباره میله بارفیکس دروغ گفته تا داستانی باورپذیرتر ارائه دهد.
در جلسه دادگاه، اولیای دم خواستار قصاص شدند و آرمان و وکیلش به دفاع پرداختند. با این حال، تضادهای موجود در اظهارات آرمان و شواهد موجود، همچنان چالشی برای رسیدگی دقیق و عادلانه به این پرونده است. این تغییرات مکرر در روایت، همراه با شواهد جدید، پیچیدگیهای این پرونده را افزایش داده و سوالات بیشتری درباره حقیقت حادثه مطرح کرده است.
خرمشاهی در دفاع از موکلش، تاکید کرد که آرمان در زمان حادثه کمتر از ۱۸ سال داشته و به دلیل عدم بلوغ فکری، اقدامات نامناسبی انجام داده است، از جمله عدم تماس با اورژانس یا پلیس. او اشاره کرد که اگر میله بارفیکس به سر غزاله برخورد کرده بود، باید نشانههای بیشتری از جمله آثار پوست یا خون روی میله دیده میشد، نه فقط لکههای خون. همچنین، خرمشاهی به عدم وجود شواهد قطعی از مرگ غزاله اشاره کرد و گفت که تاکنون جسدی پیدا نشده است.
حکم دادگاه و فرجامخواهی
با این حال، قضات دادسرای جنایی تهران و شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران، آرمان را به عنوان قاتل غزاله شناخته و به قصاص محکوم کردند. پس از تأیید حکم توسط دیوان عالی کشور، اجرای حکم به دلیل درخواست فرجامخواهی متوقف شد. با این حال، پس از دو سال بررسی مجدد، هیچ ایرادی در پرونده مشاهده نشد و حکم دوباره برای اجرا آماده شد.
در هشتم دی ۱۳۹۷ جلسهای برای صلح و سازش برگزار شد، اما اولیای دم تنها به شرط معرفی محل جسد غزاله حاضر به بخشش بودند. با عدم ارائه اطلاعات از سوی آرمان، تاریخ اجرای حکم قصاص برای ۱۱ دی ۱۳۹۸ تعیین شد. در روز اجرای حکم، خانواده غزاله به آرمان یک ماه فرصت دادند تا محل جسد را اعلام کند و از مجازات قصاص رهایی یابد.
ادعاهای جدید و اعاده دادرسی
وکلای آرمان با ارائه مدارک جدید از جمله درخواست مرخصی تحصیلی و تمدید دفترچه بیمه غزاله پس از اعلام مرگ او، درخواست اعاده دادرسی کردند. استعلام از دانشگاه نشان داد که درخواست مرخصی توسط خانواده غزاله و به امید پیدا شدن او ارائه شده است و غزاله از زمان اعلام مفقودیت هرگز به دانشگاه برنگشته است.
عبدالصمد خرمشاهی، وکیل مدافع آرمان، در دادگاه تاکید کرد که موکلش در زمان وقوع جرم کمتر از ۱۸ سال داشته و به دلیل عدم بلوغ فکری نتوانسته به درستی عمل کند. او همچنین به نبود شواهد قاطع از مرگ غزاله اشاره کرد و تاکید داشت که حتی ممکن است غزاله زنده باشد. با این حال، دادگاه با استناد به شواهد موجود از جمله اقاریر متهم، کشف خون شسته شده در محل جنایت و تطابق DNA با خون مقتول، تصمیم گرفت که آرمان را مجرم شناخته و به قصاص محکوم کند.
مدارک و شواهد
دادگاه در بررسیهای خود به نتایج استعلامهای صورتگرفته از دانشگاه و کارگزاری بیمه پرداخت که نشان میداد والدین غزاله به امید بازگشت او، اقدام به تمدید دفترچه بیمه و گرفتن مرخصی تحصیلی کردهاند. همچنین، بررسیها نشان داد که خون موجود بر چمدان و پادری خانه آرمان متعلق به غزاله است و این شواهد، در کنار اقاریر متهم و شهادت دوستان او، دلایل کافی برای محکومیت آرمان فراهم کردند.
اجرای حکم
در نهایت، قضات دادگاه کیفری یک استان تهران، با توجه به کلیه شواهد و مدارک موجود، رای به قصاص آرمان دادند و این حکم توسط دیوانعالی کشور تایید شد. پس از گذشت هشت سال از وقوع جرم، حکم قصاص در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۰ در زندان رجاییشهر به اجرا درآمد.
آخرین دست نوشته غزاله شکور
یکی از مستندات موجود در پرونده، آخرین دست نوشته غزاله بود که حاوی درخواستهای او از خداوند بود. او در این دست نوشته از خدا خواسته بود که آرمان و والدینش را محافظت کند و از دست رفتن آرامش والدینش جلوگیری کند. این دست نوشته، نقطهای عاطفی و دردناک از پایان این داستان تراژیک را به نمایش میگذارد.
گفتگو با عبدالصمد خرمشاهی، یکی از وکلای آرمان عبدالعالی :
چرا این پرونده مورد توجه اذهان عمومی قرار گرفت؟
این پرونده یکی از جنجالیترین پروندههای جنایی ایران بود و توجه افکار عمومی به این پرونده به خاطر پیچیدگیهای آن بود. به همین جهت برخی موافق احکام صادر شده از سوی دادگاه بودند و برخی دیگر نه. نکته قابل توجه در این پرونده، جسد مقتول بود که هرگز کشف نشد. مسوولان شهرداری عنوان کرده بودند که اگر کوچکترین جزیی از اعضای بدن مثل یک بند انگشت هم وجود داشته باشد در بازیافت پیدا میشود و اینکه هیچ جزیی از اعضای بدن مقتول کشف نشد، موضوعی بود که مورد توجه افکار و اذهان عمومی قرار گرفت.
آرمان به کرات در اظهاراتش تناقض و تعارض وجود داشت. علت آن چه بود؟
اینکه یک متهم به خصوص در سنین پایین نمیتواند مطالب را عین روز اول عنوان کند به دلیل استرس و اضطرابی است که همراه او است و این موضوع، طبیعی است. این موضوع در تمام پروندههای جنایی وجود دارد.
همانطور که میدانیم و اشاره شد، جسد مقتول هرگز کشف نشد و این نکته بسیار عجیبی است. در تمام این سالها پروندهای بوده که جسد مقتول کشف نشده باشد؟
به نقل یکی از دوستان که سابقا رییس دادگاه کیفری یک بود و سالها در دادگاه کیفری استان به پروندههای جنایی رسیدگی میکرد، عنوان میکنم که ایشان سالها پیش فردی را به اتهام قتل، محکوم به قصاص کرده بودند. در این میان جسد مقتول هم کشف نشده بود، اما محکوم به قصاص توانسته بود رضایت اولیای دم را جلب کند. تا اینکه متهم پس از سپری کردن حبس به لحاظ جنبه عمومی جرم از زندان آزاد شد. اتفاقا بعد از مدتی همان شخصی که میگفتند؛ به قتل رسیده را زنده در حال عبور از خیابان میبیند. آنجا به شدت عصبی میشود و اینبار واقعا آن شخص را به قتل میرساند. قاضی که از دوستان بنده است، برایم عنوان کرد که قضیه پیچیده شده بود، چون یکبار این فرد به قصاص عمدی محکوم شده بود و اینبار نمیدانستند چه حکمی باید صادر کنند!...
در خصوص پروندههای قتل نکتهای وجود دارد که بخواهید بگویید.
فرهنگ صلح و سازش در پروندههای قتل نکته مهمی است که باید ترویج پیدا کند. در گذشته در پروندههای مربوط به قتل مدارا بیشتر صورت میگرفت و اولیای دم گذشت میکردند، اما متاسفانه در سالهای اخیر اولیای دم حاضر به گذشت نیستند، مگر در مواردی که خانواده مقتول نیاز مالی داشته باشند. بنابراین مسوولان باید در این امر تمرکز بیشتری داشته باشند. با قصاص محکومعلیه مشکلی که حل نمیشود هیچ، بلکه خانواده دیگری هم داغدار خواهد شد.