کدخبر: ۳۱۰۶۲
تاریخ خبر:

هدفمند بودن در نوجوانی؛ سپری قدرتمند مقابل افسردگی در بزرگسالی

تحقیقات تازه نشان می‌دهد که داشتن حس هدفمندی در زندگی می‌تواند نقش محافظی برای سلامت روان نوجوانان ایفا کند و خطر افسردگی در سال‌های جوانی و بزرگسالی را به‌طور چشمگیری کاهش دهد.

هدفمند بودن در نوجوانی؛ سپری قدرتمند مقابل افسردگی در بزرگسالی

در حالی که نرخ افسردگی در میان جوانان در حال افزایش است، پژوهشی گسترده نشان می‌دهد که داشتن «هدف در زندگی» می‌تواند به‌عنوان عاملی محافظتی و غیر دارویی، سلامت روان نوجوانان را در بلندمدت تقویت کند.

به گزارش فرارو به نقل از سای پست، این تحقیق تازه نشان داده است که پرورش حس هدفمندی در سال‌های نوجوانی، مانند یک سپر روان‌شناختی عمل می‌کند و نوجوانان را در مسیر گذار به بزرگسالی در برابر افسردگی محافظت می‌کند. یافته‌ها حاکی از آن است که این رویکرد می‌تواند راهکاری مؤثر و غیر دارویی برای تقویت سلامت روان باشد.

دوره میان نوجوانی و ورود به بزرگسالی، مرحله‌ای حساس و پرتنش در زندگی انسان به شمار می‌رود؛ دوره‌ای که با تغییرات فیزیکی، فشارهای اجتماعی و آموزشی و عدم قطعیت همراه است. در این دوره، نرخ بروز افسردگی به‌طور چشمگیری افزایش می‌یابد و پیامدهای آن می‌تواند شامل کاهش بهره‌وری، تضعیف روابط اجتماعی و افزایش خطر بیماری‌های مزمن جسمی باشد.

یکی از عوامل محافظتی که پژوهشگران به آن اشاره می‌کنند، «هدف در زندگی» است؛ مفهومی که به معنای احساس معنا و جهت‌گیری فرد در زندگی است. اگرچه بسیاری به‌طور شهودی معتقدند که هدفمندی با سلامت روان مرتبط است، اما بررسی علمی این رابطه به‌منظور سنجش دقیق تأثیر آن ضروری بوده است.

آنجلیا آر. سوتین، نویسنده اصلی و استاد دانشکده پزشکی دانشگاه ایالتی فلوریدا، می‌گوید: «گذار از نوجوانی به بزرگسالی از دیرباز دوره‌ای حساس برای بروز افسردگی بوده و امروز این موضوع بیش‌ازپیش مشهود است. ما می‌دانیم افرادی که احساس هدفمندی بیشتری دارند، کمتر دچار افسردگی می‌شوند؛ اما تاکنون مشخص نبود که آیا این رابطه در سال‌های نوجوانی نیز می‌تواند بروز افسردگی را در آینده پیش‌بینی کند یا نه.»

برای بررسی این موضوع، پژوهشگران از داده‌های «پیوست گذار به بزرگسالی» در مطالعه Panel Study of Income Dynamics استفاده کردند؛ یکی از طولانی‌ترین مطالعات آمریکا که شاخص‌های اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی خانواده‌ها و افراد را دنبال می‌کند.

تحلیل‌ها بر نوجوانانی تمرکز داشت که بین ۱۷ تا ۱۹ سالگی سطح هدفمندی خود را گزارش کرده بودند. برای جلوگیری از تأثیر افسردگی پیش‌موجود، افرادی که معیارهای افسردگی را داشتند از مطالعه حذف شدند. در نهایت، ۲۸۲۱ نفر وارد تحلیل شدند که تا ۲۸ سالگی هر دو سال یک‌بار مورد ارزیابی قرار گرفتند. نمونه شامل زنان و مردان با تنوع نژادی و اجتماعی بود.

سنجش هدف در زندگی با پرسش از میزان احساس هدف و جهت‌گیری در ماه گذشته انجام شد و افسردگی با استفاده از مقیاس Kessler اندازه‌گیری شد؛ ابزاری استاندارد برای سنجش اضطراب، غم، احساس بی‌ارزشی و فشار روانی.

نتایج مطالعه نشان داد که سطح بالاتر هدفمندی در اواخر نوجوانی، خطر ابتلا به افسردگی را در سال‌های بعد به‌طور قابل توجهی کاهش می‌دهد. به‌طور دقیق، هر افزایش یک انحراف معیار در حس هدفمندی، خطر افسردگی را حدود ۳۵ درصد کمتر می‌کند؛ اثری که طی یک دوره ده‌ساله پایدار باقی می‌ماند.

این رابطه حتی با کنترل متغیرهایی مانند سن، جنسیت، نژاد، وضعیت اقتصادی دوران کودکی و سابقه تشخیص‌های روان‌پزشکی نیز همچنان معنادار بود. نکته قابل توجه اینکه حتی نوجوانانی با سابقه مشکلات روانی، در صورت برخورداری از حس هدفمندی، کمتر در بزرگسالی دچار افسردگی شدند.

سوتین تأکید می‌کند: «بسیاری به‌طور شهودی باور دارند هدفمندی با سلامت روان پیوند دارد. این مطالعه توانست نشان دهد که این پیوند نه‌فقط هم‌زمان، بلکه در یک دوره طولانی‌مدت نیز وجود دارد. نوجوانانی که احساس هدفمندی بیشتری دارند، در سال‌های گذار به بزرگسالی کمتر دچار افسردگی می‌شوند.»

مطالعه نشان داد که اثر محافظتی هدفمندی در گروه‌های مختلف جمعیتی مشابه است؛ تفاوتی میان زنان و مردان، نژادها، طبقات اقتصادی یا افراد با سابقه بیماری روانی دیده نشد. این یافته‌ها «هدف در زندگی» را به یک منبع جهانی برای محافظت از سلامت روان تبدیل می‌کند.

پژوهشگران چند سازوکار احتمالی برای اثر هدفمندی مطرح می‌کنند: نخست، هدف به‌عنوان یک «اسکلت روان‌شناختی» عمل می‌کند و نوجوانان را در مواجهه با چالش‌ها هدایت می‌کند. هدفمندی باعث می‌شود انرژی فرد به جای فرو رفتن در نومیدی، به سوی اهداف بلندمدت هدایت شود.

هدف همچنین به مدیریت بهتر هیجانات کمک می‌کند و نوجوانان هدفمند، توانایی بیشتری در کنترل احساسات منفی و حفظ انگیزه دارند. تحقیقات پیشین نشان داده‌اند که افراد هدفمند کمتر درگیر رفتارهای پرخطر می‌شوند و سبک زندگی سالم‌تری دارند، رفتارهایی که سلامت روان را تقویت می‌کنند.

از دیدگاه اجتماعی، نوجوانان هدفمند معمولاً شبکه حمایتی قوی‌تر و روابط رضایت‌بخش‌تری دارند؛ عاملی که خطر افسردگی را کاهش می‌دهد.

با وجود نتایج امیدوارکننده، پژوهشگران یادآوری می‌کنند که این مطالعه ماهیتی مشاهده‌ای دارد و نمی‌تواند دلیل قطعی ارائه دهد. سوتین می‌گوید: «پژوهش‌های مداخله‌ای در دوران نوجوانی لازم است تا مشخص شود تقویت هدفمندی می‌تواند به‌طور مستقیم از افسردگی جلوگیری کند یا خیر.»

با این حال، پیام مطالعه روشن است: حمایت از نوجوانان در جهت پیدا کردن معنا و هدف در زندگی، می‌تواند نقش کلیدی در محافظت از سلامت روان آن‌ها داشته باشد و مسیر گذار به بزرگسالی را ایمن‌تر و سالم‌تر کند.

copied
ارسال نظر
 

وب گردی