بحران بیسابقه سهامداران بورس؛ چرا سرمایهگذاران در انتظار واکنش عاجل سیاستگذاران هستند؟
بازار سرمایه ایران در شرایطی پیچیده و پرچالش به سر میبرد که سهامداران روزبهروز بیشتر متضرر شده و چشمانتظار تصمیماتی هستند که شاید راهی برای خروج از بحران باشد.

با وجود همه تصمیمات ناگهانی و دخالتهای گاه و بیگاه در بازار سرمایه، این بازار همچنان نقش اصلی را در کشف نرخ بهره واقعی ایفا میکند و بخش مهمی از فشار ناشی از قیمتگذاریهای دستوری در دیگر بخشهای اقتصادی را به دوش میکشد. بازار سهام ایران با وجود تمام ناملایمات، بهعنوان زیرساختی حیاتی برای سیاستگذاری پولی و مالی کشور عمل کرده است.
در حالی که اقتصاد ایران با حجم بالایی از ابهامهای داخلی و خارجی دستوپنجه نرم میکند، اعتماد سهامداران به عنوان مهمترین سرمایه بازار سرمایه اهمیت حیاتی دارد. این اعتماد نه امتیازی ویژه برای سیاستگذاران است و نه لطفی از سوی نهادهای مالی، بلکه وظیفهای است اجتنابناپذیر که بر دوش تمامی بازیگران اقتصادی و حاکمیتی کشور قرار دارد.
برخی افراد، به دلایل ناآگاهی یا برداشت نادرست، باور دارند که بازار باید «خود به خود به تعادل برسد» یا «لزومی برای فراهم کردن فرصت خروج سرمایهگذاران نیست». این دیدگاه نشاندهنده عدم فهم درست از ماهیت بازار سرمایه و جایگاه آن در اقتصاد کشور است.
بازار سرمایه ایران در واقع، همچنان بستر اصلی برای کشف نرخ بهره واقعی بوده و بخشی از فشار ناشی از سیاستهای قیمتگذاری دستوری در دیگر بازارها را تحمل کرده است. اگر هنوز امکان اجرای سیاستهای پولی و مالی در کشور مهیا است، بخش بزرگی از این امر ناشی از ثبات و تابآوری همین بازار سهام است.
سیاستگذاران، مدیران نهادهای مالی و ناشران بزرگ باید درک کنند که در شرایط بحرانی، مانند تنشهای ژئوپلیتیکی یا چالشهای اقتصادی، پاسخگویی به انتظارات سهامداران و ایفای نقش در حفظ ثبات روانی بازار، یک وظیفه راهبردی است. کوتاهی در این زمینه میتواند مشروعیت تصمیمگیران را به مخاطره اندازد.
اعتبار اعتباری، راهکار اضطراری اما قابل بازگشت
در روزهای پرتنش بازار، برخی گفتمانهای اقتصادی به نوعی نیاز بازار سرمایه به تأمین مالی را با برچسبهایی مانند «نیاز به ۳۰ همت»، «۵۰ همت» یا «۱۰۰ همت» زیر سوال میبرند و سعی دارند این اعداد را به عنوان بار روانی بزرگ جلوه دهند. چنین رویکردهایی نه تنها دقیق و مبتنی بر واقعیت نیستند، بلکه موجب گمراهی سیاستگذاران و تأخیر در تصمیمگیریهای ضروری میشوند.
واقعیت این است که تأمین یک خط اعتباری محدود و هدفمند در شرایط کنونی نه یک هزینه بیبازگشت، بلکه راهکاری منطقی و کنترلشده است. تجربههای داخلی و بینالمللی بازارهای مالی نشان داده که در دورههای بحران یا هیجانات بازار، بخش عمدهای از منابع اعتباری به سمت ابزارهای کمریسک مانند اوراق با درآمد ثابت و حسابهای بانکی بازمیگردد.
در واقع، حتی اگر سهامداران در مواقع بحرانی بخشی از دارایی خود را نقد کنند، این نقدینگی عمدتاً به جای ورود به معاملات سفتهبازانه، صرف بازپرداخت اعتبارات یا خرید ابزارهای مالی با درآمد ثابت میشود. این چرخه نقدینگی باعث حفظ پایداری سیستم بانکی و جلوگیری از خروج بلندمدت سرمایه میشود.
علاوه بر این، بنیادهای اقتصادی شرکتهای حاضر در بورس تخریب نشده و بسیاری از آنها همچنان سودآوری عملیاتی قابل توجهی دارند. در این شرایط، ارائه یک شوک اعتباری کوتاهمدت به منظور مدیریت هیجان بازار و بازگرداندن اعتماد سرمایهگذاران، اقدامی هوشمندانه و ضروری است ــ نه تزریق بیهدف یا کمک بلاعوض.
سیاستگذاران پولی و مالی در این برهه حساس باید از غلبه دیدگاههای غیرکارشناسی و مغالطههای رایج پرهیز کنند و تصمیمی واقعبینانه اتخاذ نمایند. زیرا تأخیر در مداخله به موقع، هزینهای بسیار سنگینتر از تأمین یک خط اعتباری هدفمند در پی خواهد داشت.