دانشمندان بالاخره رمزگشایی از ارتباط خواب آشفته با استرس را کلید زدند!
آیا کابوسهای شبانه تنها نتیجه خستگی روزمره هستند یا در پشت پرده آنها، ارتباط عمیقی با اختلالات اضطرابی و استرس پس از سانحه (PTSD) وجود دارد؟
دانشمندان مشغول بررسی دقیق فرآیندهای پیچیدهای هستند که هنگام تجربۀ خواب یا کابوس در مغز فعال میشوند. در همین راستا، یک تیم تحقیقاتی، موشهایی را که با داروی «مفلوکین» تحت درمان قرار گرفتهاند، به مدت دو هفته زیر نظر گرفته تا تغییرات عملکرد مغزی و رفتاری آنها را تحلیل کنند.
محققان علوم اعصاب در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا در ایالات متحده، یک برنامه تحقیقاتی سهساله را آغاز کردهاند. هدف این پروژه، مطالعه مغز موشها با بهرهگیری از تکنیکهای پیشرفته تصویربرداری است تا سازوکارهای عصبی پشت کابوسها و نحوه پیوند آنها با اختلالات مرتبط با اضطراب مانند اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) را شناسایی کنند.
این باور در جامعه علمی وجود دارد که همه حیوانات خواب میبینند، با این حال، کارشناسان هنوز نتوانستهاند بر سر دلیل وقوع این پدیده به توافق برسند.
پاتریک درو، که در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا، استاد مهندسی، علم و مکانیک است، در این باره اظهار میکند: «ما نمیدانیم کابوس چیست. ما میدانیم که کابوسها هنگام حرکت سریع چشم در زمان خواب روی میدهند و احتمالاً نوعی مدار ترس مغزی ما را درگیر میکنند. اما هیچ کس واقعاً نمیداند هنگام دیدن یک کابوس چه اتفاقی میافتد.»
مشاهده رویاها و کابوسها یک پدیده کاملاً طبیعی است و انسان تنها موجودی نیست که این تجربهها را پشت سر میگذارد. طبق گزارش محققان، هر فرد معمولاً سالانه بین یک تا ده کابوس را تجربه میکند.
دکتر پاتریک درو اهمیت این پژوهش را اینگونه بیان میکند: «اگر بدانیم وضعیت بهینه مغز چیست، وضعیت شادی چگونه است، خواب سالم چگونه است، این اطلاعات میتواند به ما کمک کند تا آنچه در جریان اختلالات خواب یا بیماریهای مختلف مانند بیماری آلزایمر روی میدهد را درک کنیم.»
به عنوان بخشی محوری از این تحقیق، موشها برای یک دوره دو هفتهای تحت درمان با دارویی به نام مفلوکین قرار میگیرند. پس از آن، هرگونه رفتار غیرعادی یا غیرمعمول این حیوانات به دقت پایش میشود.
نکته حائز اهمیت این است که مفلوکین (Mefloquine) در اصل دارویی برای درمان مالاریا است، اما به دلیل عوارض جانبی جدی بر سیستم عصبی، از جمله تحریک کابوسهای شدید و واضح، دیگر به طور گسترده تجویز نمیشود.
در طول این دوره مطالعه، دانشمندان بر تغییرات اندازه مردمک چشم موشها نظارت میکنند تا مراحل مختلف خواب آنها، شامل مرحله حرکت سریع چشم (REM) و مرحله غیر REM، را به درستی تشخیص دهند.
بیشتر رویاهای دارای وضوح بالا در مرحله خواب REM رخ میدهند و اگر افراد در این مرحله بیدار شوند، احتمال بیشتری وجود دارد که جزئیات رویا را به خاطر بیاورند.
برای ضبط فعالیتهای مغزی موشها، پژوهشگران از ابزارهای تصویربرداری پیشرفتهای نظیر تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) استفاده میکنند. این روش با اندازهگیری جریان خون، به آنها کمک میکند تا مناطق فعال مغز را شناسایی کنند. علاوه بر این، از تکنیک ضبط سیگنالدهی کلسیم نیز بهره میبرند؛ روشی که تغییرات سطح کلسیم درون سلولهای عصبی (نورونها) را ردیابی میکند.
مجموع این ابزارها، دانشمندان را قادر میسازد تا انواع خاصی از نورونها را که احتمالاً در فرآیند خواب دیدن نقشآفرینی میکنند، با دقت بالا شناسایی کنند.
همچنین، آنها به طور اختصاصی بررسی خواهند کرد که چگونه دو ناحیه اساسی مغز – قشر پیشپیشانی (مسئول کنترل عواطف) و آمیگدال (مسئول پردازش ترس) – در طول تجربه کابوس دچار تغییر عملکرد میشوند.
محققان امیدوارند بر اساس دادههایی که از مطالعات حیوانی (موشها) به دست میآورند، بتوانند مدلی کارآمد طراحی کنند. این مدل پیشبینیکننده میتواند بر اساس وجود یا عدم وجود کابوسها، زمان ایجاد مشکلات سلامت روان مانند اضطراب را از پیش مشخص سازد.
در صورت موفقیتآمیز بودن این پروژه، دستاوردهای تیم تحقیقاتی میتواند راه را برای ایجاد درمانهای نوین و هدفمند برای بیماریهای ریشهدار در اختلالات خواب هموار سازد.