رکوردشکنی بیسابقه در بازار عشق: ۵۰ سالهها در ایران دوباره عاشق میشوند!
خبرهای جدید نشان میدهد که عشق و ازدواج در سنین بالا، نه تنها کمرنگ نشده، بلکه در سال گذشته به رکورد بیسابقهای رسیده است! در حالی که آمار ازدواج جوانان کاهش یافته، میانسالان ۵۰ سال به بالا با ثبت هزاران مورد ازدواج، بار دیگر معنی واقعی پیوند را به نمایش گذاشتهاند. این پدیده چه پیامی برای جامعه ما دارد؟

در سال گذشته، پدیدهای قابل توجه در آمار ازدواج ایران به ثبت رسید: گروه سنی بالای ۵۰ سال، رکوردی بیسابقه در تعداد ازدواجها از خود برجای گذاشتند. این در حالی است که جامعه همواره با چالش کاهش ازدواج در میان جوانان و افزایش طلاق مواجه بوده است. این روند جدید، نه تنها تعجببرانگیز است، بلکه بازتابی عمیق از تداوم ارزشهای نسلی است که با وجود تمامی مشکلات اقتصادی و اجتماعی، هنوز هم راه و رسم عاشقی را فراموش نکردهاند.
آمار شگفتانگیز: ۳۲ هزار ازدواج بالای ۵۰ سال
بر اساس گزارش روزنامه ایران به نقل از آمار رسمی، در سال گذشته تعداد ۳۲ هزار و ۱۹۶ مورد ازدواج در گروه سنی بالای ۵۰ سال در کشور به ثبت رسیده است. از این تعداد، ۲۲ هزار و ۶۶۹ واقعه ازدواج مربوط به مردان بالای ۵۰ سال و ۹ هزار و ۵۲۷ مورد نیز برای زنان بالای ۵۰ سال بوده است. این ارقام نشاندهنده اقبال این گروه سنی به تشکیل زندگی مشترک است. دوره سنی ۵۰ تا ۶۰ سالهها، بیشترین آمار ازدواج در این رده را به خود اختصاص داده و به نوعی رکورددار ازدواج میانسالان شدهاند.
پاسخ به یک سؤال قدیمی: "به سر عشق چه آمد؟"
در سالهای اخیر، با افزایش معضلاتی نظیر تورم، گرانی، بیاعتمادی و فشارهای اقتصادی، این پرسش مطرح شده بود که آیا نیاز به عشق و محبت در جامعه ایرانی، که سرشار از داستانهای کهن لیلی و مجنون و آیین فتوت و جوانمردی بود، کمرنگ شده است؟ آیا عشق در میان مشکلات اقتصادی "گم" شده است؟ اما خبر افزایش ازدواج میانسالان، پاسخی متفاوت و امیدوارکننده به این پرسشها میدهد.
نسلهای قدیم، همچنان پرچمدار عاشقی
محمد زینالی اُناری، کارشناس و پژوهشگر اجتماعی، در این باره میگوید: «چند سالی است بحث سالمندی جمعیت و معضل پایین بودن آمار ازدواج جوانان در کشور به یک دغدغه عمومی تبدیل شده است. در سالهای اخیر کاهش ازدواج، موالید و حتی افزایش طلاق و تجرد را شاهد بودیم، موضوعاتی که سالهاست جامعه، سیاستگذاران و متخصصان علوم انسانی را پریشان کرده است. هر چه پیش میرود، فرآیند اجتماعیشدن با کاهش ازدواج و شکنندگی آن روبهرو بوده ولی افرادی که احتمالاً در دهه ۵۰ پا به دنیا گذاشتهاند، در میانه گسترش جدایی و افزایش آمار زندگی انفرادی، از روی خوش نشان دادن به عشق و زندگی زناشویی صحبت میکنند.»
این جامعهشناس در توضیح چرایی این پدیده، به تفاوت این نسل با نسلهای بعدی اشاره میکند. او توضیح میدهد که چگونه در دهههای گذشته، معنا و مفهوم عشق و صمیمیت طبیعی زناشویی در جامعه ایرانی دچار تحریف شد؛ از یک سو، تعلق میان زن و مرد در "عشق مجازی" خلاصه شد و از سوی دیگر، تغییرات اجتماعی و فرهنگی موجب افزایش دوره جوانی و بلوغ دیررس جوانان گردید که همراه با روگردانی از ازدواجها و شرایط خانوادگی دشوار و پرتکلف دهههای گذشته بود.
زینالی اُناری معتقد است که نسلهای ۵۰ سال و بالاتر، همچون انقلاب و جنگ، جدیت خود را در تداوم مفهوم عشق در ذهن و زندگی نشان میدهند. او آبشخور جدیت این نسل را نه تنها در فیلمها و مجلات خانوادگی، بلکه در سریالهایی چون سربداران، ابوعلیسینا، امیرکبیر و ولایت عشق میداند که برای نسلهای بعدی، با جایگزینی سریالهایی مانند مختار، جومونگ و تسوی حسود، روایتهای ارزشی و وطنی را به دست فراموشی سپردند.
این پژوهشگر اجتماعی با اشاره به گسترش "خوددوستی" و "ترس از رابطه جدید" که نیاز به عشق، صبر و گذشت دارد، به "اپیدمی خودشیفتگی" به عنوان یک بیماری اجتماعی در جامعه ایرانی اشاره میکند که ریشههای اجتماعی دارد. به بیان اریک فروم، «اگر عشقی بدون دوست داشتن طبیعت، جهان و انسانیت سربرآورد، به شکل خودشیفتگی در خواهد آمد.»
تداوم عاشقی در میان سختیها
زینالی اُناری تأکید میکند که ازدواج، عشقورزی، صاحب اولاد شدن و استمرار تاریخ، با درکی از دوست داشتن وطن، دل سپردن به معنویات و ارزش تعهدات اخلاقی همچون دیگردوستی، از جدیترین اقدامات انسانهاست. او میافزاید: «در فرهنگ اسلامی هم تلاش برای تأمین زندگی که در گذشته مختص مردان بود، همردیف جهاد و دفاع از خانه و میهن قرار میگرفت. به همین دلیل شنیدن خبر ازدواج دههپنجاهیها اگر در این دوران که موسیقیاش با اعتراض یا فحش و فیلمهایش با شوخیهای بیش از حد و حتی ارزشهای محافظهکارانه آن همراه بوده، برای ما تعجبآور به نظر میرسد. اما با درنگ در ارزشهای نسلی که در متن انقلاب و جنگ به عنوان جدیترین اقدامات قرن، بزرگ شده و زیسته و ظاهراً در سالهای اخیر درگیر میانسالی شده، میشود اهمیت کار، تلاش و بازگشت به زندگی زناشویی را در آنان فهمید، چون همیشه دود از کنده بلند میشود.»
این پدیده، نه تنها نشان از امیدواری در دل سختیها دارد، بلکه میتواند الهامبخش نسلهای جوانتر نیز باشد. آیا میتوان از این تجربه میانسالان برای احیای ارزشهای عشق و زندگی مشترک در جامعه امروز درس گرفت؟